دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 36 تن است که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 36 تن است که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خواجه غیاث الدین، نقاش. از ملازمان شاهرخ میرزا (خاقان سعید). وی جزء سفیرانی بود که در حدود سال 823 هجری قمری از طرف این پادشاه به ختا فرستاده شدند. ظاهراً همان غیاث قافیه شاعر هروی است. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 603 و ج 4 ص 634 و 641 و 646 و غیاث قافیه شود خواجه غیاث الدین، علی تنبکچی. برادر بزرگتر جناب سلطانی سیف الانامی خواجه مظفر. وی از کلانتران استرآباد هنگام فتح این ولایت به دست میرزا محمدزمان بود و از طرف همین پادشاه به منصب دیوان امارت رسید. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 395- 396 شود امیر غیاث الدین، محمد بن امیر جلال الدین عبدالوهاب بن امیر غیاث الدین بن امیر کمال الدین بن امیر سیدقوام الدین. یکی از امرای عهد سلطان ابوسعید (قرن نهم هجری) ، و اباًعن جد والی مازندران بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 92 شود امیر غیاث الدین، سیورغتمش. از امرای دولت آل مظفر که وقتی نسبت به شاه شجاع خلاف آوردو سپس مکتوبی ضراعت آمیز به وی نوشت و شاه در پاسخ او مکتوبی به قلم آورد. رجوع به سبک شناسی تألیف بهارچ 1 ج 3 ص 200، مطلع السعدین ج 1 و ’سیور غتمش’ شود توقتمش یا توختامش یا تقتامیش. یکی از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی از خاندان اردا. وی از 778 تا 799 هجری قمری حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 366). در طبقات سلاطین اسلام بجای 799، 793 آمده است. رجوع به همین کتاب ص 206 شود خواجه غیاث الدین، پیراحمد خوافی. وزیر شاهرخ میرزا (820 هجری قمری). رجوع به پیراحمد خوافی در همین لغت نامه، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 601 و ج 4 ص 2 و3 و 12 و 20 و 40 و 41و روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 218 شود امیر غیاث الدین، منصور شول. حاکم شولستان در حدود سال 755 هجری قمری وی پس از مدتی از امرا و ارکان دولت شاه محمود گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 289، 297، 298 و 317 و تاریخ گزیده چ لندن ص 660 و 691 و 696 و 742 شود خواجه غیاث الدین، عادلشاه گیلانی. از اشراف و اعیان گیلان بود چند سال صدارت سلطان حسین میرزا بایقرا را داشت، و پس از معزول شدن در نیشابور اقامت کرد. (از تاریخ حبیب السیرچ خیام ج 4 ص 323). رجوع به همین کتاب ج 4 ص 113 شود امیر غیاث الدین، محمد بن امیر میران از امرا و بزرگان دولت شاهی (قرن دهم هجری). وی پسر ارشد امیر میران بود. در اوایل ایام کشورگشایی نواب شاهی مؤاخذه گردید و درگذشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 607 شود محمد بن (سلطان) احمد مظفری. وی از امرای آل مظفر و پسر سلطان احمد و حکمران کرمان بود. بسال 795 هجری قمریبه دستور امیر تیمور کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 754 و 755 و فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1 شود منصور بن امیرزاده بایقرابن عمر شیخ بهادربن امیر تیمور گورکان. متوفی به سال 849 هجری قمری پدر سلطان حسین بایقرا بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 113 و 114 و قاموس الاعلام ترکی ذیل منصور شود بهادر بوراشاه. حاکم بنگالۀ شرقی. وی از خاندان بلبن (بلبان) سلطان دهلی بود و به سال 718 ه. ق. و بار دیگر به سال 725 هجری قمری با بهرام به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود ابراهیم (اول) ابن سلیمان. سومین حکمران از اسفندیاریان. او در حدود سال 740هجری قمری به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 224 و 225 و اسفندیاربک در این لغت نامه شود امیر غیاث الدین، عزیز. یکی از امرای عهد سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا که مدتی منصب نقابت روضۀ مقدسۀ رضویه (در مشهد) را داشت. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 323 شود محمود بن خواجه قطب الدین سلیمان شاه. وی پسر سلیمانشاه مذکور وزیر شاه شجاع بود. شاه شجاع چشمان غیاث الدین محمود را میل کشید. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 303 شود امیر غیاث الدین، ترخان. یکی از امرای عهد تیموری بود و در جنگهای این پادشاه با دشمنان، شرکت میکرد. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 324 و 427 و 468 و 476 شود عوض خلجی. از والیان و ملوک بنگاله (خلج) بسالهای 606 و 607 هجری قمری رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 616 و مادۀ حسام الدین عوض شود شادی بیک. سی وهشتمین از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان که در دشت قبچاق پادشاهی کردند. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 و شادی بیک در این لغت نامه شود پوربی. وی سلطان غیاث الدین بن اسکندر از شاهان پوربی (والیان بنگاله و حوالی آن را پوربیه میخواندند) بود. رجوع به غیاث الدین اسکندر و قاموس الاعلام ترکی شود بهادر. از خاندان بلبن (بلبان) و سلطان دهلی بود و بسال 723 هجری قمری حکومت بنگاله (تمام بنگاله) را داشت. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود امیر غیاث الدین، شاه ملک. از ملازمان شاهرخ بن امیرتیمور. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 581 و 603 و 605 و 606 و 611 و 612 و 613 شود خواجه غیاث الدین، محمد دهدار. از امرای عهد سلطان حسین میرزا بایقرا بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 189 و مجالس النفائس ص 98 شود مسعود (ثالث) بن کیقباد ثالث. از سلجوقیان آسیای صغیر. به سال 707 هجری قمری به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 217 و 218 شود ملک غیاث الدین، کرت. رجوع به غیاث الدین بن رکن الدین، فهرست تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 و مجلۀ آریانا سال ششم شمارۀ 6 صص 38- 42 شود علی خالدار. یکی از بزرگان و کلانتران غرجستان در زمان ورود محمدزمان میرزا بدان ولایت بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 403 شود احمد بن اویس. معروف به سلطان احمد و ملقب به غیاث الدین. چهارمین از آل جلایر یا ایلکانیان. رجوع به احمد بن اویس در همین لغت نامه شود عبدالکریم بن احمد بن طاوس. معروف به ابن طاوس و ملقب به ابوالمظفر. رجوع به ابن طاوس، عبدالکریم و نامۀ دانشوران ج 1 ص 111 شود امیر غیاث الدین، حاکم کرمان از جانب شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 و 606 و 618 و 620 شود ابن محمودشاه پنجمین از ملوک خلجی مالوه. رجوع به غیاث شاه بن محمود، قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب زامباور ص 431 شود سید غیاث الدین، محمد صدر. از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا بایقرا بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 237 شود عمر. لقب عمر بن ابراهیم، متخلص به خیام شاعر و حکیم ریاضی و فلکی مشهور. رجوع به خیام عمر و عمر بن ابراهیم شود امیر غیاث الدین، حاجی میرآخور. والی کرمان در عهد شاه شجاع. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 299 شود گنجکینه. از امرای عهد میرزا سلطان ابراهیم (جلوس 861هجری قمری). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 71 شود
خواجه غیاث الدین، نقاش. از ملازمان شاهرخ میرزا (خاقان سعید). وی جزء سفیرانی بود که در حدود سال 823 هجری قمری از طرف این پادشاه به ختا فرستاده شدند. ظاهراً همان غیاث قافیه شاعر هروی است. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 603 و ج 4 ص 634 و 641 و 646 و غیاث قافیه شود خواجه غیاث الدین، علی تنبکچی. برادر بزرگتر جناب سلطانی سیف الانامی خواجه مظفر. وی از کلانتران استرآباد هنگام فتح این ولایت به دست میرزا محمدزمان بود و از طرف همین پادشاه به منصب دیوان امارت رسید. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 395- 396 شود امیر غیاث الدین، محمد بن امیر جلال الدین عبدالوهاب بن امیر غیاث الدین بن امیر کمال الدین بن امیر سیدقوام الدین. یکی از امرای عهد سلطان ابوسعید (قرن نهم هجری) ، و اباًعن جد والی مازندران بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 92 شود امیر غیاث الدین، سیورغتمش. از امرای دولت آل مظفر که وقتی نسبت به شاه شجاع خلاف آوردو سپس مکتوبی ضراعت آمیز به وی نوشت و شاه در پاسخ او مکتوبی به قلم آورد. رجوع به سبک شناسی تألیف بهارچ 1 ج 3 ص 200، مطلع السعدین ج 1 و ’سیور غتمش’ شود توقتمش یا توختامش یا تقتامیش. یکی از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی از خاندان اردا. وی از 778 تا 799 هجری قمری حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 366). در طبقات سلاطین اسلام بجای 799، 793 آمده است. رجوع به همین کتاب ص 206 شود خواجه غیاث الدین، پیراحمد خوافی. وزیر شاهرخ میرزا (820 هجری قمری). رجوع به پیراحمد خوافی در همین لغت نامه، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 601 و ج 4 ص 2 و3 و 12 و 20 و 40 و 41و روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 218 شود امیر غیاث الدین، منصور شول. حاکم شولستان در حدود سال 755 هجری قمری وی پس از مدتی از امرا و ارکان دولت شاه محمود گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 289، 297، 298 و 317 و تاریخ گزیده چ لندن ص 660 و 691 و 696 و 742 شود خواجه غیاث الدین، عادلشاه گیلانی. از اشراف و اعیان گیلان بود چند سال صدارت سلطان حسین میرزا بایقرا را داشت، و پس از معزول شدن در نیشابور اقامت کرد. (از تاریخ حبیب السیرچ خیام ج 4 ص 323). رجوع به همین کتاب ج 4 ص 113 شود امیر غیاث الدین، محمد بن امیر میران از امرا و بزرگان دولت شاهی (قرن دهم هجری). وی پسر ارشد امیر میران بود. در اوایل ایام کشورگشایی نواب شاهی مؤاخذه گردید و درگذشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 607 شود محمد بن (سلطان) احمد مظفری. وی از امرای آل مظفر و پسر سلطان احمد و حکمران کرمان بود. بسال 795 هجری قمریبه دستور امیر تیمور کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 754 و 755 و فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1 شود منصور بن امیرزاده بایقرابن عمر شیخ بهادربن امیر تیمور گورکان. متوفی به سال 849 هجری قمری پدر سلطان حسین بایقرا بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 113 و 114 و قاموس الاعلام ترکی ذیل منصور شود بهادر بوراشاه. حاکم بنگالۀ شرقی. وی از خاندان بلبن (بلبان) سلطان دهلی بود و به سال 718 هَ. ق. و بار دیگر به سال 725 هجری قمری با بهرام به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود ابراهیم (اول) ابن سلیمان. سومین حکمران از اسفندیاریان. او در حدود سال 740هجری قمری به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 224 و 225 و اسفندیاربک در این لغت نامه شود امیر غیاث الدین، عزیز. یکی از امرای عهد سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا که مدتی منصب نقابت روضۀ مقدسۀ رضویه (در مشهد) را داشت. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 323 شود محمود بن خواجه قطب الدین سلیمان شاه. وی پسر سلیمانشاه مذکور وزیر شاه شجاع بود. شاه شجاع چشمان غیاث الدین محمود را میل کشید. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 303 شود امیر غیاث الدین، ترخان. یکی از امرای عهد تیموری بود و در جنگهای این پادشاه با دشمنان، شرکت میکرد. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 324 و 427 و 468 و 476 شود عوض خلجی. از والیان و ملوک بنگاله (خلج) بسالهای 606 و 607 هجری قمری رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 616 و مادۀ حسام الدین عوض شود شادی بیک. سی وهشتمین از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان که در دشت قبچاق پادشاهی کردند. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 و شادی بیک در این لغت نامه شود پوربی. وی سلطان غیاث الدین بن اسکندر از شاهان پوربی (والیان بنگاله و حوالی آن را پوربیه میخواندند) بود. رجوع به غیاث الدین اسکندر و قاموس الاعلام ترکی شود بهادر. از خاندان بلبن (بلبان) و سلطان دهلی بود و بسال 723 هجری قمری حکومت بنگاله (تمام بنگاله) را داشت. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود امیر غیاث الدین، شاه ملک. از ملازمان شاهرخ بن امیرتیمور. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 581 و 603 و 605 و 606 و 611 و 612 و 613 شود خواجه غیاث الدین، محمد دهدار. از امرای عهد سلطان حسین میرزا بایقرا بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 189 و مجالس النفائس ص 98 شود مسعود (ثالث) بن کیقباد ثالث. از سلجوقیان آسیای صغیر. به سال 707 هجری قمری به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 217 و 218 شود ملک غیاث الدین، کرت. رجوع به غیاث الدین بن رکن الدین، فهرست تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 و مجلۀ آریانا سال ششم شمارۀ 6 صص 38- 42 شود علی خالدار. یکی از بزرگان و کلانتران غرجستان در زمان ورود محمدزمان میرزا بدان ولایت بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 403 شود احمد بن اویس. معروف به سلطان احمد و ملقب به غیاث الدین. چهارمین از آل جلایر یا ایلکانیان. رجوع به احمد بن اویس در همین لغت نامه شود عبدالکریم بن احمد بن طاوس. معروف به ابن طاوس و ملقب به ابوالمظفر. رجوع به ابن طاوس، عبدالکریم و نامۀ دانشوران ج 1 ص 111 شود امیر غیاث الدین، حاکم کرمان از جانب شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 و 606 و 618 و 620 شود ابن محمودشاه پنجمین از ملوک خلجی مالوه. رجوع به غیاث شاه بن محمود، قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب زامباور ص 431 شود سید غیاث الدین، محمد صدر. از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا بایقرا بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 237 شود عمر. لقب عمر بن ابراهیم، متخلص به خیام شاعر و حکیم ریاضی و فلکی مشهور. رجوع به خیام عمر و عمر بن ابراهیم شود امیر غیاث الدین، حاجی میرآخور. والی کرمان در عهد شاه شجاع. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 299 شود گنجکینه. از امرای عهد میرزا سلطان ابراهیم (جلوس 861هجری قمری). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 71 شود
علی جوانی خوش طبع بود و به فراگرفتن دانش نیز میپرداخت. در طبابت شهرت داشت و در این باب رسائلی دارد. در نظم ’مخزن الاسرار’ نظامی راتتبع کرد و هموار و رنگین گفت. این مطلع از اوست: ای صبا کآن باغ عارض را تماشاکرده ای مضطرب می بینمت گویا گلی واکرده ای. (از مجالس النفائس ص 102). در ص 277 همین کتاب آرد: تتبع ’خمسه’ نیکو کرده است
علی جوانی خوش طبع بود و به فراگرفتن دانش نیز میپرداخت. در طبابت شهرت داشت و در این باب رسائلی دارد. در نظم ’مخزن الاسرار’ نظامی راتتبع کرد و هموار و رنگین گفت. این مطلع از اوست: ای صبا کآن باغ عارض را تماشاکرده ای مضطرب می بینمت گویا گلی واکرده ای. (از مجالس النفائس ص 102). در ص 277 همین کتاب آرد: تتبع ’خمسه’ نیکو کرده است
محمد کجج. تربیت در ’دانشمندان آذربایجان’آرد: خواجه شیخ محمد پسر خواجه ابراهیم بن خواجه صدیق برادر خواجه محمد کججانی معروف است. وی شیخ الاسلام اعظم عهد ملک اشرف و سلطان اویس و سلطان حسین بود، ولی از سوء رفتار ملک اشرف مدتی در دمشق و شام و بغداد ساکن شد و در مصر صاحب اسم و شهرت گردید و در آن سامان القاب او را ’الشیخ غیاث الکججی بتبریز اعادالله تعالی من برکه المجلس السامی’ مینوشته اند. صاحب زبده الافکار نویسد: شیخ به سلطان اویس تعلق خاصی داشت و پس از مرگ آن پادشاه دیگر شعر نگفته، زبان بیان را با این قطعه قطع کرده است: بعد دارای جهان سلطان معزالدین اویس بر کجج یکبارگی شد بسته ابواب سخن هیچ گلبرگی نخندد در چمن بعد از بهار ور بخندد خندد او بر کار و بار خویشتن من بخونین چشم میگریم گر آن ابر بهار حال من دیدی بخون بگریستی بر حال من پیش از این بیتی که گفتم بود آن بیت الطرب شد سخن از هجر آن بیت الطرب بیت الحزن از هوای وصف سلطان شاعری کردم شعار از شعار شاعری دیگر نخواهم دم زدن باد هر ساعت هزاران رحمت غفران نثار بر ریاض مرقدش از بارگاه ذوالمنن. وفات مولانا کجج به سال 778 هجری قمری اتفاق افتاد. مولانا عبدالقادر مراغی و فضل الله عبیدی و سلمان ساوجی و رضوان شاه تبریزی از معاصران وی بودند. برحسب قول دولتشاه سمرقندی دیوان او در آن اوان در عراق و آذربایجان شهرت داشت، و صاحب صحف ابراهیم مینویسد: کلیات دیوانش با قصایدی که در مدح سلطان اویس گفته است ده هزاربیت است. نگارنده نسخه ای از دیوان او را که در 787 تحریر شده و قریب ده هزار بیت دارد در کتاب خانه راشدافندی در استانبول دیده است. (از دانشمندان آذربایجان صص 289- 290). این غزل نیز از اوست: ما در غمت بزاری جان بازننگریم از عشق تو به هر دو جهان بازننگریم خوش خوش چو شمع ز آتش عشق تو فی المثل گر جان من بسوخت بجان بازننگریم اسرار تو ز کون و مکان چون منزه است ما تاابد به کون و مکان بازننگریم سود دو کون در طلبت گر زیان شود ما در طلب بسود و زیان بازننگریم چون شدیقین ما که تویی اصل هر گمان در پردۀ یقین به گمان بازننگریم در کوی تو دواسبه بتازیم مردوار هرگز بمرکب و بعنان بازننگریم در بحر عشق گرچه کجج بر کنار رفت ما از کنار تا به میان بازننگریم. (از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی چ هند ص 134). و رجوع به تذکرۀ دولتشاه ص 134، زبده الافکار و صحف ابراهیم شود
محمد کجج. تربیت در ’دانشمندان آذربایجان’آرد: خواجه شیخ محمد پسر خواجه ابراهیم بن خواجه صدیق برادر خواجه محمد کججانی معروف است. وی شیخ الاسلام اعظم عهد ملک اشرف و سلطان اویس و سلطان حسین بود، ولی از سوء رفتار ملک اشرف مدتی در دمشق و شام و بغداد ساکن شد و در مصر صاحب اسم و شهرت گردید و در آن سامان القاب او را ’الشیخ غیاث الکججی بتبریز اعادالله تعالی من برکه المجلس السامی’ مینوشته اند. صاحب زبده الافکار نویسد: شیخ به سلطان اویس تعلق خاصی داشت و پس از مرگ آن پادشاه دیگر شعر نگفته، زبان بیان را با این قطعه قطع کرده است: بعد دارای جهان سلطان معزالدین اویس بر کجج یکبارگی شد بسته ابواب سخن هیچ گلبرگی نخندد در چمن بعد از بهار ور بخندد خندد او بر کار و بار خویشتن من بخونین چشم میگریم گر آن ابر بهار حال من دیدی بخون بگریستی بر حال من پیش از این بیتی که گفتم بود آن بیت الطرب شد سخن از هجر آن بیت الطرب بیت الحزن از هوای وصف سلطان شاعری کردم شعار از شعار شاعری دیگر نخواهم دم زدن باد هر ساعت هزاران رحمت غفران نثار بر ریاض مرقدش از بارگاه ذوالمنن. وفات مولانا کجج به سال 778 هجری قمری اتفاق افتاد. مولانا عبدالقادر مراغی و فضل الله عبیدی و سلمان ساوجی و رضوان شاه تبریزی از معاصران وی بودند. برحسب قول دولتشاه سمرقندی دیوان او در آن اوان در عراق و آذربایجان شهرت داشت، و صاحب صحف ابراهیم مینویسد: کلیات دیوانش با قصایدی که در مدح سلطان اویس گفته است ده هزاربیت است. نگارنده نسخه ای از دیوان او را که در 787 تحریر شده و قریب ده هزار بیت دارد در کتاب خانه راشدافندی در استانبول دیده است. (از دانشمندان آذربایجان صص 289- 290). این غزل نیز از اوست: ما در غمت بزاری جان بازننگریم از عشق تو به هر دو جهان بازننگریم خوش خوش چو شمع ز آتش عشق تو فی المثل گر جان من بسوخت بجان بازننگریم اسرار تو ز کون و مکان چون منزه است ما تاابد به کون و مکان بازننگریم سود دو کون در طلبت گر زیان شود ما در طلب بسود و زیان بازننگریم چون شدیقین ما که تویی اصل هر گمان در پردۀ یقین به گمان بازننگریم در کوی تو دواسبه بتازیم مردوار هرگز بمرکب و بعنان بازننگریم در بحر عشق گرچه کجج بر کنار رفت ما از کنار تا به میان بازننگریم. (از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی چ هند ص 134). و رجوع به تذکرۀ دولتشاه ص 134، زبده الافکار و صحف ابراهیم شود
ابن محمد بن حسن کانکو بهمنی. ششمین از ملوک بهمنی (شاهان کلبرگه) که در دکن واقع در جنوب هندوستان تأسیس شده بود. او پس از مرگ پدرش به سال 799 هجری قمری در سن 7سالگی بر تخت نشست، ولی پس از دو ماه وزیرش ’لالچین’ او را خلع کرد و پس از کور کردن، وی را در قلعه ای زندانی نمود و عموی او شمس الدین را بجای او نشانید. (از قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب ج 2 صص 437- 438). رجوع به معجم الانساب شود
ابن محمد بن حسن کانکو بهمنی. ششمین از ملوک بهمنی (شاهان کلبرگه) که در دکن واقع در جنوب هندوستان تأسیس شده بود. او پس از مرگ پدرش به سال 799 هجری قمری در سن 7سالگی بر تخت نشست، ولی پس از دو ماه وزیرش ’لالچین’ او را خلع کرد و پس از کور کردن، وی را در قلعه ای زندانی نمود و عموی او شمس الدین را بجای او نشانید. (از قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب ج 2 صص 437- 438). رجوع به معجم الانساب شود
جمشیدبن مسعود بن محمود بن محمد کاشانی. محیط طباطبائی در مقالۀ خود بعنوان ’غیاث الدین جمشید’ چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعود بن محمود بن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دست آورد. وی در سال 810 هجری قمری چنانکه خود در زیج تسهیلات اشارت کرده، برای استخراج اوساط قمر در کاشان خسوفی را رصد میکرد و در حدود 827 هجری قمری که نامۀ تاریخی خویش را برای پدر به کاشان مینوشته، مانند مرد کم تجربه و جوانی از خود سخن میگوید، و از مرگ او که در 832 هجری قمری واقع شده است دیگران مانند یک قسم ناکامی و حادثۀ بی موقعی یاد کرده اند. بنابراین میتوان چنین پنداشت که در حدود 790 هجری قمری به دنیا آمده باشد. غیاث الدین در آغاز عمر چون ذوق وافر و استعداد مخصوص و خارق العاده برای آموختن دروس ریاضی داشت، از تعقیب دانش پزشکی که پیشۀ خاندانی او بود چشم پوشیده، در پی آموختن ریاضی رفت. در دورۀ فرمانروایی خانان مغول کار ستاره شناسی و آموختن ریاضی و نجوم در ایران رواج فوق العاده داشت و گواه این معنی چند نوبت رصد کواکب، تدوین چند زیج معتبر و تألیف صدها کتاب و رساله راجع به هیئت و احکام نجوم در آن عصراست. گمان نرود که این نهضت علمی نتیجۀ دانش دوستی و فضل پرستی سران آن قوم بیابانی بوده است، بلکه بیشتر با موهوم پرستی و اعتقاد تاتارها به غیب گویی و تأثیر نجوم و عوامل نهفتۀ دیگر در زندگانی، پیوستگی داشته است. پیش از غیاث الدین جمشید، زیج ایلخانی توسط خواجه نصیرالدین طوسی تصنیف شده بود، ولی چون ناقص بود و احتیاج به تکمیل و جرح و تعدیل داشت این امر غیاث الدین را به تکمیل هیأت و ریاضی برای تصحیح زیج ایلخانی مصمم گردانید. وی در نامۀ خود که به پدرش نوشته است از نقص زیج ایلخانی چنین سخن میراند: ’... مولانا بدرالدین نقل کرده بود که گفته: در رصد مراغه طلبه بودم، معهذا در زیج ایلخانی چند جا ناقص است، از نقصان علم و فکر و ذهن ایشان است، و اگر در بعضی مواضع اندک خدشه ای هست امثال مولانا بدرالدین آن را نمیداند و آنجا که او میگویدغلط است راست و در غایت خوبی است، تفاوتی که حال ازاو معلوم میشود بواسطۀ تفاوت سنین است که از آن مدت تاکنون واقع شده...’. غیاث الدین در مقدمۀ مفتاح الحساب میگوید: ’نیازمندترین مردم به آمرزش خدا، جمشید پسر مسعود بن محمد پزشک کاشی که ملقب به غیاث است وخدا روزگارش را نیک گرداند. میگوید: پس از آنکه در اعمال حساب و قوانین هندسه ممارست نمودم تا آنکه به حقایق آن رسیدم و به دقایق آن پی بردم، و از مسائل سخت و دشوار ریاضی پرده برداشته، اشکالات آن را حل کردم و قواعد و قوانین تازه ای در آن استنباط نموده، آنچه را که استخراج آن برای دیگران بسیار دشوار بود استخراج نمودم و جداول زیج ایلخانی را از سر گرفته استخراج کردم و زیج خاقانی را در تکمیل زیج ایلخانی پرداختم...’. همچنین در نسخۀ زیج فارسی او که فعلاً در کتاب خانه آستانۀ رضوی هست و به گمان نگارنده شاید ’زیج تسهیلات’ باشد که در مقدمۀ مفتاح الحساب از آن نام برده، چنین میگوید: ’سه خسوف رصد کردیم در بلدۀ کاشان و اوساط قمر از آن استخراج کردیم... اما وسط خسوف سوم در شب هجدهم شهریورماه قدیم سنه ست و سبعین و سبعمائۀ یزدجردی (776 یزدجری / 809- 810 هجری قمری) بوده’. غیاث الدین جمشید به رهبری بخت یا معرفی قاضی زاده و به رهنمائی آثار علمی خود از کاشان بسمرقند رفت. با وجود اینکه در نامۀ خود مینویسد پیش از عزیمت بسمرقند همواره در کنج خانه میزیسته، در فصل مساحت مقرنس از مفتاح الحساب اظهار میکند که در عمارات کهنۀ اصفهان چنان و چنین دیده است و این خود مینمایدکه به اصفهان نیز سفر کرده است، و معین الدین خواهرزادۀ وی که یکی از ریاضی دانان معروف عصر بود با او در سفر سمرقند همراهی داشت و چنانکه نوشته اند الغبیگ هر دو را از کاشان به درگاه خود خواسته بود. غیاث الدین نتیجۀ اعمال رصدی را که در کاشان برای تصحیح و رفع نواقص زیج ایلخانی انجام داده بود در زیجی مدون ساخت و بمناسبت شهرت میرزا شاهرخ، پدر الغبیگ به ’خاقان’ مطلق، در مقابل اشتهار تیمور به صاحبقران، آن رازیج خاقانی نام داد و به الغبیگ تقدیم کرد. نسخه ای از این زیج که در 816 هجری قمری نوشته شده است اکنون در کتاب خانه دیوان هند لندن محفوظ است و از این رو میتوان استنباط کرد که غیاث الدین در فاصله 812- 816 هجری قمری بسمرقند رفته است و گمان نمیرود که این تاریخ زودتر از 815 باشد. چون عده قریب هفتاد تن از ریاضی دانان و ستاره شناسان در درگاه الغبیگ گرد آمده بودند و هر یک از اینان در بوم و بر خویش نام و شهرتی داشتند و برای جاه و مقامی افزونتر بسمرقند آمده بودند، غالباً فضلای تازه را بمحک امتحان میزدند تا معلوم شود سزاوار نزدیکی بدان درگاه هستند یا نه ؟ غیاث الدین با وجود شهرت پیشین که سبب احضار او بسمرقند شده بود، از این آزمایش و رسیدگی برکنار نماند و به قرارمعمول در مجالس و محافل متعدد مورد امتحانهای مختلف قرار گرفت، و چنانکه در نامۀ خود این قسمت را به تفصیل به پدرش نوشته از هر نوبت آزمایش کامیاب و سرافراز بیرون آمده، مورد لطف و مرحمت مخصوص الغبیگ واقعشد و پس از آن غالباً در مجلس یا هنگام گردش مانند حوزۀ درس و مدرسه طرف محاوره و پرسش و پاسخ میرزا بود و پس از قاضی زاده که بحکم سبقت زمانی و تقاضای مرتبۀ استادی امیرزاده بر همه کس برتری داشت، غیاث الدین بر سایر دانشمندان تقدم یافت. در نتیجۀ تشویقهای مادی و معنوی، گلبن خاطرش شکفتن آغاز نهاد و پیوسته موضوعهای تازه و مسائل شگرف و رسالات بدیع در هیأت و ریاضی از ذهن وقاد او پدید می آمد. در سال 818 ه.ق. آلت رصد تازه ای به نام ’طبق المناطق’ اختراع کردو درباره چگونگی عمل بدان و یک آلت دیگری که پیش از آن به نام ’لوح اتصالات’ برای برخی اعمال رصدی ساخته بود، رسالۀ جامع و مفیدی موسوم به ’نزهه الحدائق’نوشت و پس از آنکه مطالب و فواید آن را در سال 829 هجری قمری تکمیل کرد، آلت ’طبق المناطق’ را به درخواست دوستان خویش بمناسبت نام خود جمشید، به ’جام جم’ موسوم ساخت، ولی چنانکه خود هم پیش بینی کرده بود نام تازه بر آن اسم قدیم چیرگی نیافت و همان یکی در خاطره ها باقی ماند. الغبیگ آن اندیشۀ دیرینه ای راکه راجعبه رصد جدید کواکب داشت در سال 823 هجری قمری بموقع عمل درآورد و در شمال سمرقند قدری مایل به سوی خاور بر فراز تپۀ ’کوهک’ که اکنون تپۀ ’چوپان آتا’ نام دارد، رصدخانه ای بنیاد نهاد. خواندمیر آغاز ساختمان آن را در 824 هجری قمری و میرخواند در 825 و نویسندگان اروپایی در 832 هجری قمری نوشته اند، ولی 823 که عبدالرزاق سمرقندی در مطلع السعدین گفته است بنظر بهتر و درستتر می آید. طرح و نقشۀ رصدخانه را غیاث الدین جمشیدفراهم آورد و پس از تصویب الغبیگ آنچه مربوط به ساختمان بود بوسیلۀ اسماعیل نامی انجام میگرفت و آنچه از مقولۀ آلات رصد محسوب میگشت به دست استاد ابراهیم مسگر ساخته میشد. بنای رصد سه مرتبه یا سه آشیانه داشت که متدرجاً با کمال دقت علمی و استواری از نظر معماری بالا میرفت و در تاریخی که غیاث الدین به پدر خویش نامه مینوشته و آن بعد از 824 هجری قمری است که عمادنظامی مشهدی شرح تجنیس حساب خود را در آن سال تألیف کرده است، مقدار پانصد تومان که دست کم با پانصدهزار ریال سیم برابری میکرده است در آن مصالح بکار رفته و هنوز بجایی نرسیده بود. غیاث الدین در همین اثنا از کار رصد شخصی نیز فراغت نداشت و زیج تسهیلات خود را در سمرقند تدوین میکرد، چه در آنجا به رصد الغبیگ هم اشاره ای دارد و در جایی از آن میگوید: ’اگر عمر وفا کند و دولت پادشاه جهان یاور گردد، رصد باقی کواکب بکنیم و بر آن زیجی وضع میکنیم ان شاء اﷲ تعالی’. چنانکه رکن الدین پسر شرف آملی از معاصران غیاث الدین در دیباچۀ زیج جامع سعیدی میگوید: رصد تازه در سال 830 هجری قمری آغاز گشت و در ابتدای عمل به گفتار خود غیاث و اقرار الغبیگ در دیباچۀ زیج جدید سلطانی یا گورکانی سرپرستی و ادارۀ رصدخانه و دستیاری میرزا در کار استخراج، با غیاث الدین بوده است و دیگری با وی در این افتخار شرکت نداشت. همین موضوع آتش حسد را در دل فضلای بی فضیلت برافروخته، عاقبت داغ جوانمرگی غیاث را بر دل یاران او گذاشت. چنانکه از سیاق نامۀ وی به پدرش معلوم میشود غالباً کارهای او مورد اعتراض و اشکالتراشی همکاران حسدپیشه و ریاضی دانان کوتاه اندیشه بود. هر نظری که غیاث الدین می آورد و هر کاری که میکرد فوراً هدف تیر ملامت و انتقاد همکاران خود میشد. و الغبیگ چون فریفتۀ نجوم و رصد بود به سخن چینی و بدگویی حسودان درباره غیاث نمیپرداخت، ولی سرانجام تحت تأثیر بدگویی قرار گرفت و بدین سبب غیاث در پایان کار رصدخانه یا در آغاز آن مورد بی لطفی واقع شد، و بدین ترتیب سرنوشت غیاث الدین جمشید کاشی مؤسس رصد سمرقند با سرگذشت خواجه نصیرالدین طوسی بانی رصد مراغه بی شباهت نبوده است. غیاث الدین در اواخر نامه ای که به پدرش نوشته است گویی میخواهد عذر حقیقت گویی وعدم موافقت با نظریات دیگران را که با مبادی علمی سازگار نبوده است بخواهد و راجع به اختلاف نظر خود با الغبیگ چنین مینویسد: ’... و واقع که استنباطات لطیفه میفرمایند که هیچ خدشه در آن نیست و اگر در بعضی نکته ای است که در خاطر این بندگان نمی نشیند بر آن مباحثه میشود و اگر غلط از این طرف باشد روشن میشود و اگر از آن طرف، فی الحال مسلم میدارند...’ بهر حال چنانکه الغبیگ در دیباچۀ زیج میگوید، غیاث الدین جمشید که در کار رصد نخستین دستیار او بود در همان آغاز شروع به کار درگذشت. تاریخ وفات غیاث را کاتب نسخۀ زیج خطی تألیف او که اکنون در کتاب خانه آستانۀ قدس رضوی محفوظ است و به حدس نگارنده شاید ’زیج تسهیلات’ باشد. در حاشیۀ ص 2 آن چنین آورده است: ’توفی المولی المخدوم الاعظم غیاث المله و الدین جمشید، طیب اﷲ مضجعه و طاب ثراه و جعل الجنه مأواه و مثواه، و هو مصنف هذا الزیج فی صباح یوم الاربعاء تاسع عشر من رمضان سنه 832 هجریه خارج بلده سمرقند بموضع رصد’. عبدالعلی اکتایی مدیر کتاب خانه مزبور از روی کهنگی خط نسخه و خصوصیات عبارتی که نوشته شده تشخیص داده اند که نویسندۀ آن یکی از نزدیکان و متشرفین بحضور غیاث الدین بوده است و شاید این اتفاق در حین تحریر زیج رخ داده و در حاشیه یادداشت کرده باشد، بنابراین غیاث الدین جمشید در بامداد روز چهارشنبه نوزدهم رمضان سال 832 هجری قمری در رصدخانه ای بیرون شهر سمرقند درگذشته است و بعید نیست قبری که اکنون بر فراز تپۀ ’چوپان آتا’ به یک آدم موهوم افسانه ای نسبت میدهند، آرامگاه غیاث الدین باشد. پس آنچه در کتاب شاهد صادق و به پیروی از آن در منتظم ناصری راجع به مرگ غیاث در سال 840 هجری قمری نوشته شده است، علاوه بر آنکه با نوشتۀ حاشیۀ زیج که قدمت آن قابل انکار نیست موافقت ندارد با اظهار الغبیگ در مقدمۀ زیج گورکانی که به سال 841 هجری قمری پرداخته است نیز مخالفت دارد و مانند سال 919 که کاتب چلبی برای تاریخ وفات او در ذیل نام ’سلم السماء’ در کشف الظنون ذکر کرده است بی اساس و خطاست. آثار غیاث الدین: 1- زیج خاقانی، غیاث الدین چنانکه در دیباچۀ مفتاح الحساب میگوید جداول زیج ایلخانی را دوباره استخراج کرد و هرچه را از کارهای ستاره شناسان استنباط نمود بر آن افزود و بصورت زیج خاقانی درآورد و چیزهایی را در آن وارد کرد که در زیج دیگری نبود. تا این اواخر گمان میرفت که زیج خاقانی شاید همان زیج گورکانی یا الغبیکی باشد چه در پشت بعضی از نسخه های خطی این زیج نام زیج خاقانی نوشته بودند، ولی این مطلب برای صاحبان اطلاع، با وجود عدم اطلاع از وجود زیج خاقانی در کتابخانه ها، مسلم بود که زیج خاقانی جز زیج گورکانی است و آن مانند نوبر بوستان فکر غیاث الدین بشمار می آمده است، و خود او در کتاب مفتاح الحساب که پیش از830 هجری قمری یعنی پیش از شروع به رصد سمرقند تألیف کرده است، از زیج خاقانی در مقدمۀ نام کتابهایش مانند تألیف مستقلی نام میبرد. ملا عبدالعلی بیرجندی از منجمان معروف اوایل قرن دهم هجری در ضمن مطالب شرحی مبسوط و گرانبها که بر زیج جدید سلطانی نوشته است، از زیج خاقانی نام میبرد و نقل و استشهاد میکند. باوجود این چون نسخه ای از آن در دست نبود و سهواً به برخی نسخه های زیج جدید سلطانی نام زیج خاقانی داده بودند، برای برخی تردید نظر و خلط موضوعی پیدا میشد تا آنکه نسخۀ ناقصی از یک زیج خطی تألیف غیاث الدین که در کتاب خانه آستانۀ رضوی محفوظ مانده، نظر مدیرمحقق کتابخانه را جلب کرد و به نگارنده نوشتند که بعلاقۀ برخی از عبارات ظن آن میرود که همین زیج ناقص زیج خاقانی باشد، ولی در ضمن جستجوهایی دیگر معلوم گشت نسخه ای از زیج خاقانی که در 816 هجری قمری نوشته شده است در کتاب خانه دیوان هند لندن هست و مشتمل بر شش مقاله است. متأسفانه فهرست چاپی کتابخانه ’دیوان هند’ به دست نیامد و ناگزیر بنقل آنچه در فهرست کتاب خانه ’بودلی’ ضمن ذکر زیج گورکانی راجع به این اثر نفیس نایاب نوشته شده است، اکتفا میکند: ’نخستین متن جداول زیج گورکانی را جمشید پسر مسعود بن محمد پزشک کاشانی معروف به غیاث ترتیب داد و زیج الغبیگ یا زیج خاقانی نام نهاد که نسخه ای از آن در کتاب خانه دیوان هند بشمارۀ 430 (در شش مقاله مورخ به سال 816 هجری قمری) محفوظ است. این جداول مورد تجدید نظر قرار گرفت و در رصد خانه سمرقند از 823 تا 841 هجری قمری از نورسیدگی شد، و نتیجۀ آن به نام زیج جدید سلطانی موسوم گشت. این زیج جدید در یک نسخه از کتاب خانه دیوان هند به نام زیج خاقانی ثبت شده است’. عجالتاً بیش از این راجع به زیج خاقانی اطلاعی در دست ما نیست. 2- زیج تسهیلات، غیاث در دیباچۀ مفتاح الحساب پس از ذکرزیج خاقانی چنین میگوید: ’و زیج تسهیلات را نیز وضع کردم با جداول پراکنده ای’. از این زیج هنوز در آثار سلف جز در همین مورد نام و نشانی نیافته ایم و نگارنده نتوانسته است نسخۀ زیج خطی کتاب خانه آستانه را مطالعه کند. از سیاق اطلاعاتی که از نامۀ فاضلانۀ اکتایی مدیر کتاب خانه مزبور به دست آورد چنین اندیشید که زیج خطی شمارۀ 102 بخش ریاضی از فهرست تألیفی اکتایی باید قسمتی از همان زیج تسهیلات باشد. اینک یک قسمت از نامۀ ایشان را که راجع به همین موضوع است در اینجا عیناً نقل میکند: این نسخۀ فارسی است و بخطنسخ 22 سطری در 30 صفحه هر صفحه بطول 25 و بعرض 19/5 سانتیمتر نوشته شده است و متأسفانه صدر و ذیل آن افتاده و ناقص است و بدین جمله آغاز شده است: ’فصل ششم در تسهیل تقویم کواکب و عروض آنها اما در آفتاب بمرکز از جدول بعد از اوج برداریم’ و به جملۀ زیر هم به پایان رسیده است: ’اما اگر خواهند که به افق حس معلوم کنند اختلاف منظر کلی آن کوکب حاصل باید کرد و آن ارتفاع حقیقی از کوکب باشد در وقت بودن آن کوکب بر افق حس به آن ارتفاع طالع استخراج کنیم و مضمون این فصل هم در هیچ زیج ندیده ایم’. افتادگی و نقصان نسخه با بی اطلاعی از زیج خاقانی که استاد در دیباچۀ مفتاح الحساب یاد کرده، دشوار داشته است که این نسخه راهمان زیج خاقانی بدانیم. لیک مدعی تشخیص این نسخه را به زیج خاقانی به دعوای ایهامی که در جملۀ آخر نسخه است: ’و مضمون این فصل هم در هیچ زیج ندیده ایم’ با در نظر گرفتن جمله ای که در توصیف زیج خاقانی در مفتاح الحساب نوشته شده است: ’و جمعت فیه جمیع ما استنبطت من اعمال المنجمین مما لا تأتی فی زیج آخر’ دلیلی هم عجالتاً بر رد نداریم. از زمان تدوین این زیج هم اطلاعی نداریم و عبارات زیر شاید برای کسی موجب حدس و تخمین زمان تدوین این زیج یا به دست آوردن نکته های دیگر باشد: ’در ص 4: سه خسوف رصد کردیم در بلدۀ کاشان و اوساط قمر از آن استخراج کردیم، تا آنجا که گوید: اما وسط خسوف سوم در شب هجدهم شهریورماه قدیم سنۀ ست و سبعین و سبعمائۀ یزدجردی بود.’: ’در ص 6: اگر عمر وفا کند و دولت پادشاه جهان یاور گردد باقی کواکب بکنیم و بر آن زیجی وضع کنیم ان شاء اﷲ تعالی’، ’در ص 7: و بحسب رصد الغبیگ’ در ص 9: ’واضح باشد که حضرت مصنف غایه تعدیل شمس را که... است از اوج شمس در مبداء سال 841 هجری قمری که مبداء حرکات اوساط از آنجا نهاده است کم کرده است’. (پایان سخنان اکتایی). از چند جمله ای که مدیر فاضل کتابخانه در نامۀ خویش ایراد کرده است، نویسندۀ این سطور توانست این اطلاعات را به دست آورد و تا این اندازه به مطلب پی ببرد: اولاً آنچه از ص 4 نقل شده است میرساند که مؤلف این زیج از مردم کاشان بوده است وبنابراین غیاث الدین یا معین الدین است و علاوه بر آنکه در حاشیۀ این زیج بمؤلف آن غیاث الدین تصریح شده است تاکنون در جایی دیده نشده است که تألیفی را در زیج به معین الدین نسبت داده باشند پس در انتساب آن به غیاث مجال تردیدی نیست. ثانیاً این نسخه به قرینه ٔعباراتی که از ص 6 و 7 آن نقل شد باید پس از سال 823هجری قمری که الغبیگ دست بکار رصد زده است تألیف شده باشد و در صورتی که نسخۀ خطی از زیج خاقانی که در سال 816 هجری قمری نوشته شده موجود است نمیتوان این نسخه را زیج خاقانی محسوب داشت. ثالثاً آغاز فصل ششم که ابتدای نسخه ناقص است چنین شروع میشود: ’در تسهیل تقویم کواکب و عروض آنها’ و این عبارت ذهن را متوجه به ’زیج تسهیلات’ میکند. رابعاً آنچه از ص 9 نسخه نقل شد نباید ذهن را به بعد از سال 841 هجری قمری برای تعیین تاریخ تألیف آن متوجه سازد، زیرا اختیار مبداء سالی برای آنکه مبداء حرکات اوساط را از آنجا حساب کنند، مستلزم آن نمیشود که این سال پیش از موقع اختیاریا مقارن آن باشد، بلکه یکی از سالهای آینده را نیزمیتوان اختیار کرد. خامساً چون فعلاً به اصل نسخه دسترس نیست تا از سیاق عبارت منقول از ص 9 آن استنباط نماید که منظور نویسندۀ زیج از مصنف کیست ؟ آیا اشاره به کارهای الغبیگ دارد و یا آنکه متن زیج آمیخته بشرحی است که شارح در آن به غیاث اشاره میکند؟ 3- سلم السماء، غیاث الدین در دیباچۀ کتاب مفتاح الحساب پس از ذکر زیجهای خود میگوید: ’رساله های دیگری تصنیف نمودم مانند رساله ای موسوم به سلم السماء در حل اشکالی که برای پیشینیان در ابعاد و اجرام رخ داده بود’. این رساله مشتمل بر هفت مقاله و یک خاتمه است و خود مؤلف در دیباچۀ آن سبب تألیف را چنین مینویسد: ’نیازمندترین مردم خدا به آمرزش و بخشش او جمشید پسر مسعود بن محمود طبیب کاشی، ملقب به غیاث چنین میگوید: چون به مطالعۀ کتابهای ریاضی و مباحث هیئت و سماویات بویژه مسألۀ ابعاد فلکها و استخراج انصاف قطرها پرداختم، دیدم صاحبان فن در این باب اختلافهایی دارند چنانکه بیشتر ایشان افلاک را بترتیب مشهور اثبات کرده و فلک ناهید را زیر فلک خورشید تعیین نموده اند، و برخی پنداشته اند که فلک زهره بر فراز فلک شمس است و دلیل بر آن آورده اند که در مجسطی دوری بین فلک مایل قمر و مقعر فلک خورشید را طوری معین ساخته است که برای ثخن و ستبری دو فلک زهره و عطارد کافی نیست چه رسدبدان که فاصله میان محدب جوزهر قمر و مقعر فلک شمس گنجایش آن دو را داشته باشد، با وجود این به مقادیرنیمه قطرهای کواکب التفاتی نداشته، در صورتی که مسافت همه آنها از نیمۀ قطر یا شعاع عالم کون و فساد به اندازۀ ده هزار و دویست و بیست و هفت فرسخ بیشتر است و دورترین بعد هر کوکبی را که همانا نزدیکترین بعد کوکبی که بر فراز آن واقع شده است گرفته اند. مدتی بود که خود را به حل این اشکال وادار کرده بودم و به اینکه گره از این موضوع گشاده شود مشعوف بودم، پس از خداوند مشکل گشا یاری جستم که آنچه در این باب مقرون به صواب است به من الهام کند و مرا به راه راست هدایت نماید، و به اعمال حسابی برای استنباط این بعدها سرگرم گشتم، و تقویم قمر و عرض آن را به همان تاریخ وقوع دو خسوفی که بطلمیوس در مجسطی آورده، استخراج نمودم تا قطر قمر را به دست آوردم و حساب را باز ازسر گرفتم و دقت کامل نمودم که حتی یک ثالثه هم از نظر نیفتد، و به کسوری رسیدم که بیش از این در استخراج عرض قمر هنگام آن دو خسوف بدان التفاتی نداشتند و آنها را به حساب آوردم تا آنکه به اندازۀ بعدهای فلک عطارد و فلک زهره راه یافتم، و آن مقدار بازمانده که ثخن جوزهر قمر بوده، دیگر نیازی به تغییر نظم افلاک نباشد. پس این رساله را در باب استخراج بعدهای کواکب و نیمه قطرهای آنها و اندازۀ اجرام بدون سهل انگاری در محاسبه نوشتم تا برای دوستان یادبودی و برای خردمندان رهنمایی باشد و آن را ’سلم السماء’ نام نهادم’. رسالۀ سلم السماء در پایان کتاب شرح قاضی زاده بر ملخص چغمینی بچاپ رسیده است و نسخه های خطی متعدد از آن در دست است. اکتایی مدیر کتاب خانه آستانۀ رضوی در ضمن نامۀ خود به نگارنده از وجود رساله ای به نام ’رسالۀ کمالیه’ در آن کتابخانه اطلاع داده، نوشته اند: چنانکه از مقدمۀ آن معلوم میشود غیاث الدین این رساله را به نام کمال الدین محمود وزیر تألیف کرده است و این نام را با نام کمال الدین محمود از وزرای دورۀ تیموری که در دستورالوزراء خواندمیر ص 343 وارد است یکی دانسته اند. از وصف اجمالی که از مقدمه و مقالات آن رساله شده است و عباراتی که از آغاز و انجام آن نقل گردیده است چنین معلوم میشود که این رسالۀ کمالیه که تاریخ تألیف آن را در 809 هجری قمری تشخیص داده اند باید همان رسالۀ سلم السماء باشد و بجهت نامعلومی آن را به دو اسم خوانده اند. 4- محیطیه، غیاث الدین جمشید رسالۀ محیطیه را در باب استخراج نسبت مابین محیط دایره و قطر که در این زمان آن را به حرف یونانی ’پی’ مینمایند، تألیف کرده است. (رجوع به پی در همین لغت نامه شود). نسخۀ اصلی آن به خط مؤلف در کتاب خانه آستانۀ قدس رضوی محفوظ است و گواه صحت انتساب آن، شرحی است که شیخ بهائی در پشت آن نسخه بخط دست خویش نوشته است، بدین مضمون: الرساله المحیطیه و هی نسخهالاصل بخط مؤلفها المولی الاجل الافضل بطلمیوس زمانه مولانا غیاث الدین جمشید الکاشی طاب ثراه، حرره الفقیر بهاءالدین محمد العاملی’، و در بالای این عبارت، چنانکه اکتایی نوشته، امضای شیخ بهائی به خط طغرا که معروف خطشناسان است دیده میشود. این نسخه ابتدا در کتاب خانه صفویه بوده است و در سال 1145 هجری قمری بوسیلۀ نادرشاه از اصفهان به مشهد انتقال یافته و واردکتاب خانه آستانه شده است. نسخه ای به خط نسخ و دارای 58 صفحۀ 21 سطری به اندازۀ 25*15 سانتیمتر است، و آغاز آن چنین است: ’الحمدللّه العالم بنسبه القطر الی المحیط...’. 5- رسالۀ وتر و جیب، غیاث در دیباچۀ مفتاح آن را چنین وصف میکند: ’رسالۀ وتر و جیب در استخراج آن دو برای یک سوم قوسی که وتر و جیب آن معلوم باشد و این موضوع نیز از آن چیزهاست که برای پیشینیان بس دشوار بوده، چنانکه بطلمیوس هم در مجسطی گفته: برای به دست آوردن آن راهی در دست نیست’. در حاشیۀ مفتاح الحساب چاپی برابر عبارت متن چنین نوشته شده است: ’جیب یک درجه را تا مرتبۀ نهم از راه جبر ومقابله به غیر مسائل ششگانه معروف با کمال دقت و صحت استخراج نمود، اما توفیق اتمام رساله را برای کوتاهی عمرش نیافت، و فیلسوف دانشمند قاضی زاده پس از آنکه استخراج او را رؤیت نموده رسالۀ مشروحی نوشت که در این مجلد وارد است’. متأسفانه کاتب اصل یا ناشرنسخۀ چاپی بوعده خود وفا نکرده است و در پایان مفتاح الحساب چاپی از آن رساله فعلاً نشانی نیست، ولی در پایان کتاب شرح قاضی زاده بر ملخص چغمینی آنچه را از قلم قاضی زاده در این باب تحریر یافته بچاپ رسانیده اند. با وجود تصریح غیاث الدین در دیباچۀ مفتاح دیگرنمیتوان باور کرد که غیاث الدین رساله را به پایان نیاورده، ناقص گذارده باشد. بهر حال آنچه امروز به این نام در دست است همان رسالۀ تحریری قاضی زاده است که در دیباچۀ آن چنین مینویسد: ’این رساله ای است در استخراج جیب یک درجه که بر اساس قواعدی از هندسه و حساب قرار گرفته است که آنها را برادر ارجمند و یکتای روزگار خویش جمشید پسر مسعود پزشک، ملقب به غیاث به الهام دریافته است. سرآمدن فن ریاضی و کسانی که پیوسته در این کار میکوشند با آنکه شمارۀ ایشان بسیار ووسایل کار آنها فراوان بوده، پیرامون پژوهش این موضوع نرفته اند و به راههای تقریبی برای تدقیق آن اکتفاکرده اند، تا جایی که برخی از ریاضی دانان گفته اند: برای یافتن وتر ثلث قوسی که وتر آن معلوم است راهی نیست. اما چون در سخن او [غیاث الدین] ایجازی است که از حد لغز هم گذشته، و تصرفاتی دیده میشود که از کثرت تعقید راه فهم را بربسته، و بجایی رسیده است که به راهنمایی نیاز پیدا کرده است، بر من از راه دوستی واجب آمد که آنچه را او گفته، شرح و بسط بدهم و هرچه را پوشیده گذارده بازنمایم و دشواری آن را هموار سازم و تصرفات وی را بیان ساخته بر مقدمات آن برهان آورم تا سود آن برای همه کس باشد و نتیجۀ آن پراکنده گردد...’. پس از مقدمۀ دوم قدری از اصطلاحات و قواعد جبری میگوید و آنگاه در پایان تعریف مقترنات از مسائل جبر چنین میگوید: ’این شش مسأله ای است که دانشمندان متقدم و متأخر بدان اکتفا کرده اند و چگونگی استخراج مجهول را پس از آنکه معادله به یکی از این شش صورت درمی آید، بیان کرده اند و بواسطۀ دشواری و پیچیدگی به معادلات دیگری نپرداخته اند، زیرا کم اتفاق می افتد که مسائل جبری بغیر آنها منتهی گردد، مگر اینکه برخی از متأخران مسائلی را که نزدیک به مسائل ششگانه معروف است در آثار خود متعرض شده اند و گفته اند که مولی شرف الدین محمد بن مسعود مسعودی راه استخراج مجهول (شی ٔ) را در نوزده مسألۀ دیگر بیان کرده است، در صورتی که گاهی مسأله ای بغیر معادلات ششگانه منجر گردد، بسا اتفاق می افتد کسانی که در حساب زبردست هستند از برخی صور و موارد راهی برای استخراج مجهول از روی حدس صائب و نظر باریک بین می یابند...’. پس از بیان مقدمات دیگر آن راهی را که غیاث الدین برای استخراج مجهولات درجۀ سوم به بالا اندیشیده است نقل میکند، و در اینجاست که دانشجویان قدیم هنگام آموختن این رساله با نبوغ و استعداد خارق العادۀ غیاث الدین در فن ریاضی اندک آشنایی یافته، نسبت به نام او علاقۀ خاصی پیدامیکردند. (از مجلۀ آموزش و پرورش وزارت فرهنگ سال 10 شمارۀ 3 صص 1- 8 مقالۀ محیط طباطبائی، و ایضاً سال 10 شمارۀ 4 صص 17- 24). صاحب ریحانه الادب آثار ومؤلفات غیاث الدین جمشید را بترتیب زیر آورده است: 1- الابعاد و الاجرام، که یک نسخه از آن در ضمن کتب موقوفۀ فاضل خان مشهد مقدس هست. 2- استخراج جیب درجه واحده. 3- الحاقات العشره بذیل نزهه الحدائق، که با خود کتاب نزهه الحدائق در ایران چاپ شده است. 4- تفسیرالقرآن، که به تفسیر جمشید معروف است، درباره این تفسیر و نسبت آن به غیاث الدین جمشید اقوال گوناگونی است. رجوع به ریحانه الادب ج 3 ص 165 شود. 5- تلخیص المفتاح، که ملحض مفتاح الحساب تألیف خود اوست. 6- تنویر المصباح فی شرح تلخیص المفتاح (کتاب مذکور). 7- جام جمشید، که نام دیگر آن طبق المناطق است، و آن آلتی از اختراعات خود اوست، و کتاب نزهه الحدائق را نیز در مورد همین آلت نوشته است. 8- زیج التسهیلات. 9- زیج خاقانی، که در تکمیل زیج ایلخانی خواجه نصیر طوسی تألیف کرد. 10- محیطیه (رسالۀ محیطیه). 11- مفتاح الحساب. 12- نزهه الحدائق. (از ریحانه الادب ج 3 ص 165 و 166). دو تصنیف زیر نیز در معجم المؤلفین و مقالۀ محیط طباطبائی آمده است: 13- رساله الجیب و الوتر. 14- رساله سلم السماء. تصنیف زیر نیز به او نسبت داده شده است. 15- نوادر سمرقند. در مجلۀ آموزش و پرورش (سال 10 شمارۀ 4 صص 55- 60) قسمتی از همین نسخۀ نوادر سمرقند نقل شده است. و رجوع به مجلۀ مذکور سال 10 شمارۀ 3 صص 9- 16 و ص 57 مقالۀ محیط طباطبائی بعنوان نامۀ پسر به پدر (نامۀ غیاث الدین بپدر خود) که حاوی بعضی نکات و مسائل ریاضی و نجومی است وهمچنین سال 10 شمارۀ 3 صص 58 -62 مقالۀ ’تعلیقات برنامۀ غیاث الدین’ و ایضاً سال 10 شمارۀ 4 صص 55- 60، ریحانه الادب ج 3 صص 165- 166، حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 21 و 34، مقالۀ ’مخترع کسرهای اعشاری’ مجلۀ سخن سال 5 صص 608- 609 و 747 و ص 848 و سال 6 صص 399- 407 و 505، مقالۀ ’لوح اتصالات کاشی’ مجلۀ ایران و آمریکا سال 4 شمارۀ 1 صص 58-61، التفهیم ابوریحان بیرونی ص 17 و 18 و 51 و 88، تاریخ ادبیات ایران (از سعدی تا جامی) تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت چ 1 ص 418 و 556، سبک شناسی تألیف بهار ج 3 ص 303 و مادۀ ’پی’ (مختصر کلمه یونانی...) در همین لغت نامه شود
جمشیدبن مسعود بن محمود بن محمد کاشانی. محیط طباطبائی در مقالۀ خود بعنوان ’غیاث الدین جمشید’ چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعود بن محمود بن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دست آورد. وی در سال 810 هجری قمری چنانکه خود در زیج تسهیلات اشارت کرده، برای استخراج اوساط قمر در کاشان خسوفی را رصد میکرد و در حدود 827 هجری قمری که نامۀ تاریخی خویش را برای پدر به کاشان مینوشته، مانند مرد کم تجربه و جوانی از خود سخن میگوید، و از مرگ او که در 832 هجری قمری واقع شده است دیگران مانند یک قسم ناکامی و حادثۀ بی موقعی یاد کرده اند. بنابراین میتوان چنین پنداشت که در حدود 790 هجری قمری به دنیا آمده باشد. غیاث الدین در آغاز عمر چون ذوق وافر و استعداد مخصوص و خارق العاده برای آموختن دروس ریاضی داشت، از تعقیب دانش پزشکی که پیشۀ خاندانی او بود چشم پوشیده، در پی آموختن ریاضی رفت. در دورۀ فرمانروایی خانان مغول کار ستاره شناسی و آموختن ریاضی و نجوم در ایران رواج فوق العاده داشت و گواه این معنی چند نوبت رصد کواکب، تدوین چند زیج معتبر و تألیف صدها کتاب و رساله راجع به هیئت و احکام نجوم در آن عصراست. گمان نرود که این نهضت علمی نتیجۀ دانش دوستی و فضل پرستی سران آن قوم بیابانی بوده است، بلکه بیشتر با موهوم پرستی و اعتقاد تاتارها به غیب گویی و تأثیر نجوم و عوامل نهفتۀ دیگر در زندگانی، پیوستگی داشته است. پیش از غیاث الدین جمشید، زیج ایلخانی توسط خواجه نصیرالدین طوسی تصنیف شده بود، ولی چون ناقص بود و احتیاج به تکمیل و جرح و تعدیل داشت این امر غیاث الدین را به تکمیل هیأت و ریاضی برای تصحیح زیج ایلخانی مصمم گردانید. وی در نامۀ خود که به پدرش نوشته است از نقص زیج ایلخانی چنین سخن میراند: ’... مولانا بدرالدین نقل کرده بود که گفته: در رصد مراغه طلبه بودم، معهذا در زیج ایلخانی چند جا ناقص است، از نقصان علم و فکر و ذهن ایشان است، و اگر در بعضی مواضع اندک خدشه ای هست امثال مولانا بدرالدین آن را نمیداند و آنجا که او میگویدغلط است راست و در غایت خوبی است، تفاوتی که حال ازاو معلوم میشود بواسطۀ تفاوت سنین است که از آن مدت تاکنون واقع شده...’. غیاث الدین در مقدمۀ مفتاح الحساب میگوید: ’نیازمندترین مردم به آمرزش خدا، جمشید پسر مسعود بن محمد پزشک کاشی که ملقب به غیاث است وخدا روزگارش را نیک گرداند. میگوید: پس از آنکه در اعمال حساب و قوانین هندسه ممارست نمودم تا آنکه به حقایق آن رسیدم و به دقایق آن پی بردم، و از مسائل سخت و دشوار ریاضی پرده برداشته، اشکالات آن را حل کردم و قواعد و قوانین تازه ای در آن استنباط نموده، آنچه را که استخراج آن برای دیگران بسیار دشوار بود استخراج نمودم و جداول زیج ایلخانی را از سر گرفته استخراج کردم و زیج خاقانی را در تکمیل زیج ایلخانی پرداختم...’. همچنین در نسخۀ زیج فارسی او که فعلاً در کتاب خانه آستانۀ رضوی هست و به گمان نگارنده شاید ’زیج تسهیلات’ باشد که در مقدمۀ مفتاح الحساب از آن نام برده، چنین میگوید: ’سه خسوف رصد کردیم در بلدۀ کاشان و اوساط قمر از آن استخراج کردیم... اما وسط خسوف سوم در شب هجدهم شهریورماه قدیم سنه ست و سبعین و سبعمائۀ یزدجردی (776 یزدجری / 809- 810 هجری قمری) بوده’. غیاث الدین جمشید به رهبری بخت یا معرفی قاضی زاده و به رهنمائی آثار علمی خود از کاشان بسمرقند رفت. با وجود اینکه در نامۀ خود مینویسد پیش از عزیمت بسمرقند همواره در کنج خانه میزیسته، در فصل مساحت مقرنس از مفتاح الحساب اظهار میکند که در عمارات کهنۀ اصفهان چنان و چنین دیده است و این خود مینمایدکه به اصفهان نیز سفر کرده است، و معین الدین خواهرزادۀ وی که یکی از ریاضی دانان معروف عصر بود با او در سفر سمرقند همراهی داشت و چنانکه نوشته اند الغبیگ هر دو را از کاشان به درگاه خود خواسته بود. غیاث الدین نتیجۀ اعمال رصدی را که در کاشان برای تصحیح و رفع نواقص زیج ایلخانی انجام داده بود در زیجی مدون ساخت و بمناسبت شهرت میرزا شاهرخ، پدر الغبیگ به ’خاقان’ مطلق، در مقابل اشتهار تیمور به صاحبقران، آن رازیج خاقانی نام داد و به الغبیگ تقدیم کرد. نسخه ای از این زیج که در 816 هجری قمری نوشته شده است اکنون در کتاب خانه دیوان هند لندن محفوظ است و از این رو میتوان استنباط کرد که غیاث الدین در فاصله 812- 816 هجری قمری بسمرقند رفته است و گمان نمیرود که این تاریخ زودتر از 815 باشد. چون عده قریب هفتاد تن از ریاضی دانان و ستاره شناسان در درگاه الغبیگ گرد آمده بودند و هر یک از اینان در بوم و بر خویش نام و شهرتی داشتند و برای جاه و مقامی افزونتر بسمرقند آمده بودند، غالباً فضلای تازه را بمحک امتحان میزدند تا معلوم شود سزاوار نزدیکی بدان درگاه هستند یا نه ؟ غیاث الدین با وجود شهرت پیشین که سبب احضار او بسمرقند شده بود، از این آزمایش و رسیدگی برکنار نماند و به قرارمعمول در مجالس و محافل متعدد مورد امتحانهای مختلف قرار گرفت، و چنانکه در نامۀ خود این قسمت را به تفصیل به پدرش نوشته از هر نوبت آزمایش کامیاب و سرافراز بیرون آمده، مورد لطف و مرحمت مخصوص الغبیگ واقعشد و پس از آن غالباً در مجلس یا هنگام گردش مانند حوزۀ درس و مدرسه طرف محاوره و پرسش و پاسخ میرزا بود و پس از قاضی زاده که بحکم سبقت زمانی و تقاضای مرتبۀ استادی امیرزاده بر همه کس برتری داشت، غیاث الدین بر سایر دانشمندان تقدم یافت. در نتیجۀ تشویقهای مادی و معنوی، گلبن خاطرش شکفتن آغاز نهاد و پیوسته موضوعهای تازه و مسائل شگرف و رسالات بدیع در هیأت و ریاضی از ذهن وقاد او پدید می آمد. در سال 818 هَ.ق. آلت رصد تازه ای به نام ’طبق المناطق’ اختراع کردو درباره چگونگی عمل بدان و یک آلت دیگری که پیش از آن به نام ’لوح اتصالات’ برای برخی اعمال رصدی ساخته بود، رسالۀ جامع و مفیدی موسوم به ’نزهه الحدائق’نوشت و پس از آنکه مطالب و فواید آن را در سال 829 هجری قمری تکمیل کرد، آلت ’طبق المناطق’ را به درخواست دوستان خویش بمناسبت نام خود جمشید، به ’جام جم’ موسوم ساخت، ولی چنانکه خود هم پیش بینی کرده بود نام تازه بر آن اسم قدیم چیرگی نیافت و همان یکی در خاطره ها باقی ماند. الغبیگ آن اندیشۀ دیرینه ای راکه راجعبه رصد جدید کواکب داشت در سال 823 هجری قمری بموقع عمل درآورد و در شمال سمرقند قدری مایل به سوی خاور بر فراز تپۀ ’کوهک’ که اکنون تپۀ ’چوپان آتا’ نام دارد، رصدخانه ای بنیاد نهاد. خواندمیر آغاز ساختمان آن را در 824 هجری قمری و میرخواند در 825 و نویسندگان اروپایی در 832 هجری قمری نوشته اند، ولی 823 که عبدالرزاق سمرقندی در مطلع السعدین گفته است بنظر بهتر و درستتر می آید. طرح و نقشۀ رصدخانه را غیاث الدین جمشیدفراهم آورد و پس از تصویب الغبیگ آنچه مربوط به ساختمان بود بوسیلۀ اسماعیل نامی انجام میگرفت و آنچه از مقولۀ آلات رصد محسوب میگشت به دست استاد ابراهیم مسگر ساخته میشد. بنای رصد سه مرتبه یا سه آشیانه داشت که متدرجاً با کمال دقت علمی و استواری از نظر معماری بالا میرفت و در تاریخی که غیاث الدین به پدر خویش نامه مینوشته و آن بعد از 824 هجری قمری است که عمادنظامی مشهدی شرح تجنیس حساب خود را در آن سال تألیف کرده است، مقدار پانصد تومان که دست کم با پانصدهزار ریال سیم برابری میکرده است در آن مصالح بکار رفته و هنوز بجایی نرسیده بود. غیاث الدین در همین اثنا از کار رصد شخصی نیز فراغت نداشت و زیج تسهیلات خود را در سمرقند تدوین میکرد، چه در آنجا به رصد الغبیگ هم اشاره ای دارد و در جایی از آن میگوید: ’اگر عمر وفا کند و دولت پادشاه جهان یاور گردد، رصد باقی کواکب بکنیم و بر آن زیجی وضع میکنیم ان شاء اﷲ تعالی’. چنانکه رکن الدین پسر شرف آملی از معاصران غیاث الدین در دیباچۀ زیج جامع سعیدی میگوید: رصد تازه در سال 830 هجری قمری آغاز گشت و در ابتدای عمل به گفتار خود غیاث و اقرار الغبیگ در دیباچۀ زیج جدید سلطانی یا گورکانی سرپرستی و ادارۀ رصدخانه و دستیاری میرزا در کار استخراج، با غیاث الدین بوده است و دیگری با وی در این افتخار شرکت نداشت. همین موضوع آتش حسد را در دل فضلای بی فضیلت برافروخته، عاقبت داغ جوانمرگی غیاث را بر دل یاران او گذاشت. چنانکه از سیاق نامۀ وی به پدرش معلوم میشود غالباً کارهای او مورد اعتراض و اشکالتراشی همکاران حسدپیشه و ریاضی دانان کوتاه اندیشه بود. هر نظری که غیاث الدین می آورد و هر کاری که میکرد فوراً هدف تیر ملامت و انتقاد همکاران خود میشد. و الغبیگ چون فریفتۀ نجوم و رصد بود به سخن چینی و بدگویی حسودان درباره غیاث نمیپرداخت، ولی سرانجام تحت تأثیر بدگویی قرار گرفت و بدین سبب غیاث در پایان کار رصدخانه یا در آغاز آن مورد بی لطفی واقع شد، و بدین ترتیب سرنوشت غیاث الدین جمشید کاشی مؤسس رصد سمرقند با سرگذشت خواجه نصیرالدین طوسی بانی رصد مراغه بی شباهت نبوده است. غیاث الدین در اواخر نامه ای که به پدرش نوشته است گویی میخواهد عذر حقیقت گویی وعدم موافقت با نظریات دیگران را که با مبادی علمی سازگار نبوده است بخواهد و راجع به اختلاف نظر خود با الغبیگ چنین مینویسد: ’... و واقع که استنباطات لطیفه میفرمایند که هیچ خدشه در آن نیست و اگر در بعضی نکته ای است که در خاطر این بندگان نمی نشیند بر آن مباحثه میشود و اگر غلط از این طرف باشد روشن میشود و اگر از آن طرف، فی الحال مسلم میدارند...’ بهر حال چنانکه الغبیگ در دیباچۀ زیج میگوید، غیاث الدین جمشید که در کار رصد نخستین دستیار او بود در همان آغاز شروع به کار درگذشت. تاریخ وفات غیاث را کاتب نسخۀ زیج خطی تألیف او که اکنون در کتاب خانه آستانۀ قدس رضوی محفوظ است و به حدس نگارنده شاید ’زیج تسهیلات’ باشد. در حاشیۀ ص 2 آن چنین آورده است: ’توفی المولی المخدوم الاعظم غیاث المله و الدین جمشید، طیب اﷲ مضجعه و طاب ثراه و جعل الجنه مأواه و مثواه، و هو مصنف هذا الزیج فی صباح یوم الاربعاء تاسع عشر من رمضان سنه 832 هجریه خارج بلده سمرقند بموضع رصد’. عبدالعلی اکتایی مدیر کتاب خانه مزبور از روی کهنگی خط نسخه و خصوصیات عبارتی که نوشته شده تشخیص داده اند که نویسندۀ آن یکی از نزدیکان و متشرفین بحضور غیاث الدین بوده است و شاید این اتفاق در حین تحریر زیج رخ داده و در حاشیه یادداشت کرده باشد، بنابراین غیاث الدین جمشید در بامداد روز چهارشنبه نوزدهم رمضان سال 832 هجری قمری در رصدخانه ای بیرون شهر سمرقند درگذشته است و بعید نیست قبری که اکنون بر فراز تپۀ ’چوپان آتا’ به یک آدم موهوم افسانه ای نسبت میدهند، آرامگاه غیاث الدین باشد. پس آنچه در کتاب شاهد صادق و به پیروی از آن در منتظم ناصری راجع به مرگ غیاث در سال 840 هجری قمری نوشته شده است، علاوه بر آنکه با نوشتۀ حاشیۀ زیج که قدمت آن قابل انکار نیست موافقت ندارد با اظهار الغبیگ در مقدمۀ زیج گورکانی که به سال 841 هجری قمری پرداخته است نیز مخالفت دارد و مانند سال 919 که کاتب چلبی برای تاریخ وفات او در ذیل نام ’سلم السماء’ در کشف الظنون ذکر کرده است بی اساس و خطاست. آثار غیاث الدین: 1- زیج خاقانی، غیاث الدین چنانکه در دیباچۀ مفتاح الحساب میگوید جداول زیج ایلخانی را دوباره استخراج کرد و هرچه را از کارهای ستاره شناسان استنباط نمود بر آن افزود و بصورت زیج خاقانی درآورد و چیزهایی را در آن وارد کرد که در زیج دیگری نبود. تا این اواخر گمان میرفت که زیج خاقانی شاید همان زیج گورکانی یا الغبیکی باشد چه در پشت بعضی از نسخه های خطی این زیج نام زیج خاقانی نوشته بودند، ولی این مطلب برای صاحبان اطلاع، با وجود عدم اطلاع از وجود زیج خاقانی در کتابخانه ها، مسلم بود که زیج خاقانی جز زیج گورکانی است و آن مانند نوبر بوستان فکر غیاث الدین بشمار می آمده است، و خود او در کتاب مفتاح الحساب که پیش از830 هجری قمری یعنی پیش از شروع به رصد سمرقند تألیف کرده است، از زیج خاقانی در مقدمۀ نام کتابهایش مانند تألیف مستقلی نام میبرد. ملا عبدالعلی بیرجندی از منجمان معروف اوایل قرن دهم هجری در ضمن مطالب شرحی مبسوط و گرانبها که بر زیج جدید سلطانی نوشته است، از زیج خاقانی نام میبرد و نقل و استشهاد میکند. باوجود این چون نسخه ای از آن در دست نبود و سهواً به برخی نسخه های زیج جدید سلطانی نام زیج خاقانی داده بودند، برای برخی تردید نظر و خلط موضوعی پیدا میشد تا آنکه نسخۀ ناقصی از یک زیج خطی تألیف غیاث الدین که در کتاب خانه آستانۀ رضوی محفوظ مانده، نظر مدیرمحقق کتابخانه را جلب کرد و به نگارنده نوشتند که بعلاقۀ برخی از عبارات ظن آن میرود که همین زیج ناقص زیج خاقانی باشد، ولی در ضمن جستجوهایی دیگر معلوم گشت نسخه ای از زیج خاقانی که در 816 هجری قمری نوشته شده است در کتاب خانه دیوان هند لندن هست و مشتمل بر شش مقاله است. متأسفانه فهرست چاپی کتابخانه ’دیوان هند’ به دست نیامد و ناگزیر بنقل آنچه در فهرست کتاب خانه ’بودلی’ ضمن ذکر زیج گورکانی راجع به این اثر نفیس نایاب نوشته شده است، اکتفا میکند: ’نخستین متن جداول زیج گورکانی را جمشید پسر مسعود بن محمد پزشک کاشانی معروف به غیاث ترتیب داد و زیج الغبیگ یا زیج خاقانی نام نهاد که نسخه ای از آن در کتاب خانه دیوان هند بشمارۀ 430 (در شش مقاله مورخ به سال 816 هجری قمری) محفوظ است. این جداول مورد تجدید نظر قرار گرفت و در رصد خانه سمرقند از 823 تا 841 هجری قمری از نورسیدگی شد، و نتیجۀ آن به نام زیج جدید سلطانی موسوم گشت. این زیج جدید در یک نسخه از کتاب خانه دیوان هند به نام زیج خاقانی ثبت شده است’. عجالتاً بیش از این راجع به زیج خاقانی اطلاعی در دست ما نیست. 2- زیج تسهیلات، غیاث در دیباچۀ مفتاح الحساب پس از ذکرزیج خاقانی چنین میگوید: ’و زیج تسهیلات را نیز وضع کردم با جداول پراکنده ای’. از این زیج هنوز در آثار سلف جز در همین مورد نام و نشانی نیافته ایم و نگارنده نتوانسته است نسخۀ زیج خطی کتاب خانه آستانه را مطالعه کند. از سیاق اطلاعاتی که از نامۀ فاضلانۀ اکتایی مدیر کتاب خانه مزبور به دست آورد چنین اندیشید که زیج خطی شمارۀ 102 بخش ریاضی از فهرست تألیفی اکتایی باید قسمتی از همان زیج تسهیلات باشد. اینک یک قسمت از نامۀ ایشان را که راجع به همین موضوع است در اینجا عیناً نقل میکند: این نسخۀ فارسی است و بخطنسخ 22 سطری در 30 صفحه هر صفحه بطول 25 و بعرض 19/5 سانتیمتر نوشته شده است و متأسفانه صدر و ذیل آن افتاده و ناقص است و بدین جمله آغاز شده است: ’فصل ششم در تسهیل تقویم کواکب و عروض آنها اما در آفتاب بمرکز از جدول بعد از اوج برداریم’ و به جملۀ زیر هم به پایان رسیده است: ’اما اگر خواهند که به افق حس معلوم کنند اختلاف منظر کلی آن کوکب حاصل باید کرد و آن ارتفاع حقیقی از کوکب باشد در وقت بودن آن کوکب بر افق حس به آن ارتفاع طالع استخراج کنیم و مضمون این فصل هم در هیچ زیج ندیده ایم’. افتادگی و نقصان نسخه با بی اطلاعی از زیج خاقانی که استاد در دیباچۀ مفتاح الحساب یاد کرده، دشوار داشته است که این نسخه راهمان زیج خاقانی بدانیم. لیک مدعی تشخیص این نسخه را به زیج خاقانی به دعوای ایهامی که در جملۀ آخر نسخه است: ’و مضمون این فصل هم در هیچ زیج ندیده ایم’ با در نظر گرفتن جمله ای که در توصیف زیج خاقانی در مفتاح الحساب نوشته شده است: ’و جمعت فیه جمیع ما استنبطت من اعمال المنجمین مما لا تأتی فی زیج آخر’ دلیلی هم عجالتاً بر رد نداریم. از زمان تدوین این زیج هم اطلاعی نداریم و عبارات زیر شاید برای کسی موجب حدس و تخمین زمان تدوین این زیج یا به دست آوردن نکته های دیگر باشد: ’در ص 4: سه خسوف رصد کردیم در بلدۀ کاشان و اوساط قمر از آن استخراج کردیم، تا آنجا که گوید: اما وسط خسوف سوم در شب هجدهم شهریورماه قدیم سنۀ ست و سبعین و سبعمائۀ یزدجردی بود.’: ’در ص 6: اگر عمر وفا کند و دولت پادشاه جهان یاور گردد باقی کواکب بکنیم و بر آن زیجی وضع کنیم ان شاء اﷲ تعالی’، ’در ص 7: و بحسب رصد الغبیگ’ در ص 9: ’واضح باشد که حضرت مصنف غایه تعدیل شمس را که... است از اوج شمس در مبداء سال 841 هجری قمری که مبداء حرکات اوساط از آنجا نهاده است کم کرده است’. (پایان سخنان اکتایی). از چند جمله ای که مدیر فاضل کتابخانه در نامۀ خویش ایراد کرده است، نویسندۀ این سطور توانست این اطلاعات را به دست آورد و تا این اندازه به مطلب پی ببرد: اولاً آنچه از ص 4 نقل شده است میرساند که مؤلف این زیج از مردم کاشان بوده است وبنابراین غیاث الدین یا معین الدین است و علاوه بر آنکه در حاشیۀ این زیج بمؤلف آن غیاث الدین تصریح شده است تاکنون در جایی دیده نشده است که تألیفی را در زیج به معین الدین نسبت داده باشند پس در انتساب آن به غیاث مجال تردیدی نیست. ثانیاً این نسخه به قرینه ٔعباراتی که از ص 6 و 7 آن نقل شد باید پس از سال 823هجری قمری که الغبیگ دست بکار رصد زده است تألیف شده باشد و در صورتی که نسخۀ خطی از زیج خاقانی که در سال 816 هجری قمری نوشته شده موجود است نمیتوان این نسخه را زیج خاقانی محسوب داشت. ثالثاً آغاز فصل ششم که ابتدای نسخه ناقص است چنین شروع میشود: ’در تسهیل تقویم کواکب و عروض آنها’ و این عبارت ذهن را متوجه به ’زیج تسهیلات’ میکند. رابعاً آنچه از ص 9 نسخه نقل شد نباید ذهن را به بعد از سال 841 هجری قمری برای تعیین تاریخ تألیف آن متوجه سازد، زیرا اختیار مبداء سالی برای آنکه مبداء حرکات اوساط را از آنجا حساب کنند، مستلزم آن نمیشود که این سال پیش از موقع اختیاریا مقارن آن باشد، بلکه یکی از سالهای آینده را نیزمیتوان اختیار کرد. خامساً چون فعلاً به اصل نسخه دسترس نیست تا از سیاق عبارت منقول از ص 9 آن استنباط نماید که منظور نویسندۀ زیج از مصنف کیست ؟ آیا اشاره به کارهای الغبیگ دارد و یا آنکه متن زیج آمیخته بشرحی است که شارح در آن به غیاث اشاره میکند؟ 3- سلم السماء، غیاث الدین در دیباچۀ کتاب مفتاح الحساب پس از ذکر زیجهای خود میگوید: ’رساله های دیگری تصنیف نمودم مانند رساله ای موسوم به سلم السماء در حل اشکالی که برای پیشینیان در ابعاد و اجرام رخ داده بود’. این رساله مشتمل بر هفت مقاله و یک خاتمه است و خود مؤلف در دیباچۀ آن سبب تألیف را چنین مینویسد: ’نیازمندترین مردم خدا به آمرزش و بخشش او جمشید پسر مسعود بن محمود طبیب کاشی، ملقب به غیاث چنین میگوید: چون به مطالعۀ کتابهای ریاضی و مباحث هیئت و سماویات بویژه مسألۀ ابعاد فلکها و استخراج انصاف قطرها پرداختم، دیدم صاحبان فن در این باب اختلافهایی دارند چنانکه بیشتر ایشان افلاک را بترتیب مشهور اثبات کرده و فلک ناهید را زیر فلک خورشید تعیین نموده اند، و برخی پنداشته اند که فلک زهره بر فراز فلک شمس است و دلیل بر آن آورده اند که در مجسطی دوری بین فلک مایل قمر و مقعر فلک خورشید را طوری معین ساخته است که برای ثخن و ستبری دو فلک زهره و عطارد کافی نیست چه رسدبدان که فاصله میان محدب جوزهر قمر و مقعر فلک شمس گنجایش آن دو را داشته باشد، با وجود این به مقادیرنیمه قطرهای کواکب التفاتی نداشته، در صورتی که مسافت همه آنها از نیمۀ قطر یا شعاع عالم کون و فساد به اندازۀ ده هزار و دویست و بیست و هفت فرسخ بیشتر است و دورترین بعد هر کوکبی را که همانا نزدیکترین بعد کوکبی که بر فراز آن واقع شده است گرفته اند. مدتی بود که خود را به حل این اشکال وادار کرده بودم و به اینکه گره از این موضوع گشاده شود مشعوف بودم، پس از خداوند مشکل گشا یاری جستم که آنچه در این باب مقرون به صواب است به من الهام کند و مرا به راه راست هدایت نماید، و به اعمال حسابی برای استنباط این بعدها سرگرم گشتم، و تقویم قمر و عرض آن را به همان تاریخ وقوع دو خسوفی که بطلمیوس در مجسطی آورده، استخراج نمودم تا قطر قمر را به دست آوردم و حساب را باز ازسر گرفتم و دقت کامل نمودم که حتی یک ثالثه هم از نظر نیفتد، و به کسوری رسیدم که بیش از این در استخراج عرض قمر هنگام آن دو خسوف بدان التفاتی نداشتند و آنها را به حساب آوردم تا آنکه به اندازۀ بعدهای فلک عطارد و فلک زهره راه یافتم، و آن مقدار بازمانده که ثخن جوزهر قمر بوده، دیگر نیازی به تغییر نظم افلاک نباشد. پس این رساله را در باب استخراج بعدهای کواکب و نیمه قطرهای آنها و اندازۀ اجرام بدون سهل انگاری در محاسبه نوشتم تا برای دوستان یادبودی و برای خردمندان رهنمایی باشد و آن را ’سلم السماء’ نام نهادم’. رسالۀ سلم السماء در پایان کتاب شرح قاضی زاده بر ملخص چغمینی بچاپ رسیده است و نسخه های خطی متعدد از آن در دست است. اکتایی مدیر کتاب خانه آستانۀ رضوی در ضمن نامۀ خود به نگارنده از وجود رساله ای به نام ’رسالۀ کمالیه’ در آن کتابخانه اطلاع داده، نوشته اند: چنانکه از مقدمۀ آن معلوم میشود غیاث الدین این رساله را به نام کمال الدین محمود وزیر تألیف کرده است و این نام را با نام کمال الدین محمود از وزرای دورۀ تیموری که در دستورالوزراء خواندمیر ص 343 وارد است یکی دانسته اند. از وصف اجمالی که از مقدمه و مقالات آن رساله شده است و عباراتی که از آغاز و انجام آن نقل گردیده است چنین معلوم میشود که این رسالۀ کمالیه که تاریخ تألیف آن را در 809 هجری قمری تشخیص داده اند باید همان رسالۀ سلم السماء باشد و بجهت نامعلومی آن را به دو اسم خوانده اند. 4- محیطیه، غیاث الدین جمشید رسالۀ محیطیه را در باب استخراج نسبت مابین محیط دایره و قطر که در این زمان آن را به حرف یونانی ’پی’ مینمایند، تألیف کرده است. (رجوع به پی در همین لغت نامه شود). نسخۀ اصلی آن به خط مؤلف در کتاب خانه آستانۀ قدس رضوی محفوظ است و گواه صحت انتساب آن، شرحی است که شیخ بهائی در پشت آن نسخه بخط دست خویش نوشته است، بدین مضمون: الرساله المحیطیه و هی نسخهالاصل بخط مؤلفها المولی الاجل الافضل بطلمیوس زمانه مولانا غیاث الدین جمشید الکاشی طاب ثراه، حرره الفقیر بهاءالدین محمد العاملی’، و در بالای این عبارت، چنانکه اکتایی نوشته، امضای شیخ بهائی به خط طغرا که معروف خطشناسان است دیده میشود. این نسخه ابتدا در کتاب خانه صفویه بوده است و در سال 1145 هجری قمری بوسیلۀ نادرشاه از اصفهان به مشهد انتقال یافته و واردکتاب خانه آستانه شده است. نسخه ای به خط نسخ و دارای 58 صفحۀ 21 سطری به اندازۀ 25*15 سانتیمتر است، و آغاز آن چنین است: ’الحمدللّه العالم بنسبه القطر الی المحیط...’. 5- رسالۀ وتر و جیب، غیاث در دیباچۀ مفتاح آن را چنین وصف میکند: ’رسالۀ وتر و جیب در استخراج آن دو برای یک سوم قوسی که وتر و جیب آن معلوم باشد و این موضوع نیز از آن چیزهاست که برای پیشینیان بس دشوار بوده، چنانکه بطلمیوس هم در مجسطی گفته: برای به دست آوردن آن راهی در دست نیست’. در حاشیۀ مفتاح الحساب چاپی برابر عبارت متن چنین نوشته شده است: ’جیب یک درجه را تا مرتبۀ نهم از راه جبر ومقابله به غیر مسائل ششگانه معروف با کمال دقت و صحت استخراج نمود، اما توفیق اتمام رساله را برای کوتاهی عمرش نیافت، و فیلسوف دانشمند قاضی زاده پس از آنکه استخراج او را رؤیت نموده رسالۀ مشروحی نوشت که در این مجلد وارد است’. متأسفانه کاتب اصل یا ناشرنسخۀ چاپی بوعده خود وفا نکرده است و در پایان مفتاح الحساب چاپی از آن رساله فعلاً نشانی نیست، ولی در پایان کتاب شرح قاضی زاده بر ملخص چغمینی آنچه را از قلم قاضی زاده در این باب تحریر یافته بچاپ رسانیده اند. با وجود تصریح غیاث الدین در دیباچۀ مفتاح دیگرنمیتوان باور کرد که غیاث الدین رساله را به پایان نیاورده، ناقص گذارده باشد. بهر حال آنچه امروز به این نام در دست است همان رسالۀ تحریری قاضی زاده است که در دیباچۀ آن چنین مینویسد: ’این رساله ای است در استخراج جیب یک درجه که بر اساس قواعدی از هندسه و حساب قرار گرفته است که آنها را برادر ارجمند و یکتای روزگار خویش جمشید پسر مسعود پزشک، ملقب به غیاث به الهام دریافته است. سرآمدن فن ریاضی و کسانی که پیوسته در این کار میکوشند با آنکه شمارۀ ایشان بسیار ووسایل کار آنها فراوان بوده، پیرامون پژوهش این موضوع نرفته اند و به راههای تقریبی برای تدقیق آن اکتفاکرده اند، تا جایی که برخی از ریاضی دانان گفته اند: برای یافتن وتر ثلث قوسی که وتر آن معلوم است راهی نیست. اما چون در سخن او [غیاث الدین] ایجازی است که از حد لغز هم گذشته، و تصرفاتی دیده میشود که از کثرت تعقید راه فهم را بربسته، و بجایی رسیده است که به راهنمایی نیاز پیدا کرده است، بر من از راه دوستی واجب آمد که آنچه را او گفته، شرح و بسط بدهم و هرچه را پوشیده گذارده بازنمایم و دشواری آن را هموار سازم و تصرفات وی را بیان ساخته بر مقدمات آن برهان آورم تا سود آن برای همه کس باشد و نتیجۀ آن پراکنده گردد...’. پس از مقدمۀ دوم قدری از اصطلاحات و قواعد جبری میگوید و آنگاه در پایان تعریف مقترنات از مسائل جبر چنین میگوید: ’این شش مسأله ای است که دانشمندان متقدم و متأخر بدان اکتفا کرده اند و چگونگی استخراج مجهول را پس از آنکه معادله به یکی از این شش صورت درمی آید، بیان کرده اند و بواسطۀ دشواری و پیچیدگی به معادلات دیگری نپرداخته اند، زیرا کم اتفاق می افتد که مسائل جبری بغیر آنها منتهی گردد، مگر اینکه برخی از متأخران مسائلی را که نزدیک به مسائل ششگانه معروف است در آثار خود متعرض شده اند و گفته اند که مولی شرف الدین محمد بن مسعود مسعودی راه استخراج مجهول (شی ٔ) را در نوزده مسألۀ دیگر بیان کرده است، در صورتی که گاهی مسأله ای بغیر معادلات ششگانه منجر گردد، بسا اتفاق می افتد کسانی که در حساب زبردست هستند از برخی صور و موارد راهی برای استخراج مجهول از روی حدس صائب و نظر باریک بین می یابند...’. پس از بیان مقدمات دیگر آن راهی را که غیاث الدین برای استخراج مجهولات درجۀ سوم به بالا اندیشیده است نقل میکند، و در اینجاست که دانشجویان قدیم هنگام آموختن این رساله با نبوغ و استعداد خارق العادۀ غیاث الدین در فن ریاضی اندک آشنایی یافته، نسبت به نام او علاقۀ خاصی پیدامیکردند. (از مجلۀ آموزش و پرورش وزارت فرهنگ سال 10 شمارۀ 3 صص 1- 8 مقالۀ محیط طباطبائی، و ایضاً سال 10 شمارۀ 4 صص 17- 24). صاحب ریحانه الادب آثار ومؤلفات غیاث الدین جمشید را بترتیب زیر آورده است: 1- الابعاد و الاجرام، که یک نسخه از آن در ضمن کتب موقوفۀ فاضل خان مشهد مقدس هست. 2- استخراج جیب درجه واحده. 3- الحاقات العشره بذیل نزهه الحدائق، که با خود کتاب نزهه الحدائق در ایران چاپ شده است. 4- تفسیرالقرآن، که به تفسیر جمشید معروف است، درباره این تفسیر و نسبت آن به غیاث الدین جمشید اقوال گوناگونی است. رجوع به ریحانه الادب ج 3 ص 165 شود. 5- تلخیص المفتاح، که ملحض مفتاح الحساب تألیف خود اوست. 6- تنویر المصباح فی شرح تلخیص المفتاح (کتاب مذکور). 7- جام جمشید، که نام دیگر آن طبق المناطق است، و آن آلتی از اختراعات خود اوست، و کتاب نزهه الحدائق را نیز در مورد همین آلت نوشته است. 8- زیج التسهیلات. 9- زیج خاقانی، که در تکمیل زیج ایلخانی خواجه نصیر طوسی تألیف کرد. 10- محیطیه (رسالۀ محیطیه). 11- مفتاح الحساب. 12- نزهه الحدائق. (از ریحانه الادب ج 3 ص 165 و 166). دو تصنیف زیر نیز در معجم المؤلفین و مقالۀ محیط طباطبائی آمده است: 13- رساله الجیب و الوتر. 14- رساله سلم السماء. تصنیف زیر نیز به او نسبت داده شده است. 15- نوادر سمرقند. در مجلۀ آموزش و پرورش (سال 10 شمارۀ 4 صص 55- 60) قسمتی از همین نسخۀ نوادر سمرقند نقل شده است. و رجوع به مجلۀ مذکور سال 10 شمارۀ 3 صص 9- 16 و ص 57 مقالۀ محیط طباطبائی بعنوان نامۀ پسر به پدر (نامۀ غیاث الدین بپدر خود) که حاوی بعضی نکات و مسائل ریاضی و نجومی است وهمچنین سال 10 شمارۀ 3 صص 58 -62 مقالۀ ’تعلیقات برنامۀ غیاث الدین’ و ایضاً سال 10 شمارۀ 4 صص 55- 60، ریحانه الادب ج 3 صص 165- 166، حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 21 و 34، مقالۀ ’مخترع کسرهای اعشاری’ مجلۀ سخن سال 5 صص 608- 609 و 747 و ص 848 و سال 6 صص 399- 407 و 505، مقالۀ ’لوح اتصالات کاشی’ مجلۀ ایران و آمریکا سال 4 شمارۀ 1 صص 58-61، التفهیم ابوریحان بیرونی ص 17 و 18 و 51 و 88، تاریخ ادبیات ایران (از سعدی تا جامی) تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت چ 1 ص 418 و 556، سبک شناسی تألیف بهار ج 3 ص 303 و مادۀ ’پی’ (مختصر کلمه یونانی...) در همین لغت نامه شود
سلطان غیاث الدین، غوری. محمد بن سام بن حسین، مکنی به ابوالفتح سومین از ملوک غوری. به سال 536 هجری قمری متولد شد و به سال 558 هجری قمری پس از سیف الدین محمد به تخت هرات نشست، و برادر خود شهاب الدین ابوالمظفر را در هرات نیابت داد و خود غزنین را دارالملک ساخت. شهاب الدین، خراسان و بعض نواحی هند رابه نام برادرش به تصرف آورد. غیاث الدین 598 هجری قمری در راه غزنین درگذشت و برادرش شهاب الدین جانشین او شد. مدت پادشاهی او 40 سال بود و 13 سال پیش از آن نیابت داشت. (از تاریخ گزیده چ لندن ج 1 صص 408- 410 و معجم الانساب زامباور ج 2 صص 419- 420 به اختصار). خواندمیر در حبیب السیر (چ خیام ج 2 ص 605) گوید: سلطان غیاث الدین قبل از رسیدن به پادشاهی ملقب به شمس الدین بود، و پس از شهادت ملک سیف الدین ولایت غور تسلط یافت، و در اندک زمانی بلاد زمین داور، قندهار، غزنین، خراسان و غرجستان را تسخیر کرد. مسجد جامع هرات را او ساخته است. زندگی وی 60 سال و مدت پادشاهی او 43 سال بود - انتهی. و رجوع به همین کتاب صص 605- 607، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 صص 408-410، فهرست جهانگشای جوینی چ لندن، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 254، تاریخ مغول ص 9 و 10 و 65 و قاموس الاعلام ترکی شود
سلطان غیاث الدین، غوری. محمد بن سام بن حسین، مکنی به ابوالفتح سومین از ملوک غوری. به سال 536 هجری قمری متولد شد و به سال 558 هجری قمری پس از سیف الدین محمد به تخت هرات نشست، و برادر خود شهاب الدین ابوالمظفر را در هرات نیابت داد و خود غزنین را دارالملک ساخت. شهاب الدین، خراسان و بعض نواحی هند رابه نام برادرش به تصرف آورد. غیاث الدین 598 هجری قمری در راه غزنین درگذشت و برادرش شهاب الدین جانشین او شد. مدت پادشاهی او 40 سال بود و 13 سال پیش از آن نیابت داشت. (از تاریخ گزیده چ لندن ج 1 صص 408- 410 و معجم الانساب زامباور ج 2 صص 419- 420 به اختصار). خواندمیر در حبیب السیر (چ خیام ج 2 ص 605) گوید: سلطان غیاث الدین قبل از رسیدن به پادشاهی ملقب به شمس الدین بود، و پس از شهادت ملک سیف الدین ولایت غور تسلط یافت، و در اندک زمانی بلاد زمین داور، قندهار، غزنین، خراسان و غرجستان را تسخیر کرد. مسجد جامع هرات را او ساخته است. زندگی وی 60 سال و مدت پادشاهی او 43 سال بود - انتهی. و رجوع به همین کتاب صص 605- 607، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 صص 408-410، فهرست جهانگشای جوینی چ لندن، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 254، تاریخ مغول ص 9 و 10 و 65 و قاموس الاعلام ترکی شود
غازی اول. معروف به الملک الظاهر و مکنی به ابوالفتح. وی پسر سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب و نخستین پادشاه ایوبی حلب بود. به سال 568هجری قمری در مصر به دنیا آمد و به سال 582 هجری قمری بحکومت رسید و در جمادی الاّخر 613 هجری قمری درگذشت. وی شیعی بوده. (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 156). رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 301 و ابوالفتح غازی شود
غازی اول. معروف به الملک الظاهر و مکنی به ابوالفتح. وی پسر سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب و نخستین پادشاه ایوبی حلب بود. به سال 568هجری قمری در مصر به دنیا آمد و به سال 582 هجری قمری بحکومت رسید و در جمادی الاَّخر 613 هجری قمری درگذشت. وی شیعی بوده. (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 156). رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 301 و ابوالفتح غازی شود
محمد بن ملک ظاهر (غازی) بن صلاح الدین یوسف. از پادشاهان ایوبی حلب، پس از فوت پدر در سن 4سالگی پادشاه شد (613 هجری قمری) و امور پادشاهی را اتابک او انجام میداد. وی 634 هجری قمری درگذشت. در طبقات سلاطین اسلام به نام غیاث الدین محمد عزیز و محمدالملک العزیز (در جدول) آمده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 595 و طبقات سلاطین اسلام تألیف لین پول ص 68 شود
محمد بن ملک ظاهر (غازی) بن صلاح الدین یوسف. از پادشاهان ایوبی حلب، پس از فوت پدر در سن 4سالگی پادشاه شد (613 هجری قمری) و امور پادشاهی را اتابک او انجام میداد. وی 634 هجری قمری درگذشت. در طبقات سلاطین اسلام به نام غیاث الدین محمد عزیز و محمدالملک العزیز (در جدول) آمده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 595 و طبقات سلاطین اسلام تألیف لین پول ص 68 شود
خواجه غیاث الدین، محمد بن رشیدالدین فضل الله. معروف به صاحب سعید. وی از آغاز جوانی به کسب فضایل نفسانی و تحصیل کمالات انسانی همت گماشت و به اندک زمانی دراکثر فنون و علوم تبحر یافت، و به طلاقت لسان و فصاحت بیان و حسن خلق و لطف طبع و سلامت نفس و استقامت ذهن مشهور گشت. وی پس از امیر دمشق خواجه بن جوبان به اتفاق خواجه علاءالدین محمد، وزارت ابوسعید بهادرخان یافت، در تبریز مدرسه ای به نام غیاثیه ساخت و مزارع و مستغلاتی بر آن وقف کرد. دانشمندان و شاعران به نام وی کتابهایی نوشتند و اشعاری سرودند، از قبیل: شرح مختصر ابن الحاجب، متن مواقف، قواعد غیاثیه (از قاضی عضد ایجی) ، شرح مطالع، شرح شمسیه، تاریخ گزیده، قصیدۀ خواجه سلمان ساوجی. خواجه غیاث الدین تا هنگام مرگ سلطان ابوسعید وزارت او را داشت، ولی پس از مرگ سلطان، بر اثر اختلافی که پیش آمد وی به دست امیر علی پادشاه گرفتار شد، و سرانجام به تحریک امرای امیر علی در 21 رمضان 736 هجری قمری بقتل رسید. (از دستور الوزراء صص 324- 331 به اختصار). حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آرد: وزیر نیکونام درضبط کار جهان همچون پدر بزرگوار خود مساعی جمیله به تقدیم رسانید، و با آنکه عفو هنگام قدرت غایت کمال انسانیت است، و از بزرگان ماتقدم هر کس این طریق سپرده اند، به حسن سیرت و علو مرتبت و نام باقی یافته اند، این وزیر فرشته سیرت از غایت یقین بر آن مزید فرمود، و هرکه در حق خاندان مبارک ایشان بدیهایی که تقریر آن موجب تنفر خاطر مستمعان باشد کرده بود بخلاف آنکه به مکافات مشغول شود، رقم عفو بر جرائد جرائم همگنان کشید، آن بدیها به نیکی مقابله فرمود، و در حق هریک از ایشان از یمن این دولت نسخه ای کرد به انواع اکرام ایشان را بمراتب عظیم رسانید و مقلد اشغال خطیرگردانید، و اکنون آنچه هر یک تمنا میکردند به رأی العین مشاهده میکنند، و روزگار به زبان حال میگوید: چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. (تاریخ گزیده چ لندن ص 611). و رجوع به دستور الوزراء صص 324- 331، تاریخ گزیده صص 610- 611، تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 ص 334، 350، تاریخ ادبیات ایران ’از سعدی تا جامی’ تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغرحکمت ص 621، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 215 و نیز فهرست همین جلد، شدالازار ص 67 (حاشیه) ، فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1، دانشمندان آذربایجان ص 288 و نزهه القلوب چ لیدن ص 76 و 147 و 182 شود
خواجه غیاث الدین، محمد بن رشیدالدین فضل الله. معروف به صاحب سعید. وی از آغاز جوانی به کسب فضایل نفسانی و تحصیل کمالات انسانی همت گماشت و به اندک زمانی دراکثر فنون و علوم تبحر یافت، و به طلاقت لسان و فصاحت بیان و حسن خلق و لطف طبع و سلامت نفس و استقامت ذهن مشهور گشت. وی پس از امیر دمشق خواجه بن جوبان به اتفاق خواجه علاءالدین محمد، وزارت ابوسعید بهادرخان یافت، در تبریز مدرسه ای به نام غیاثیه ساخت و مزارع و مستغلاتی بر آن وقف کرد. دانشمندان و شاعران به نام وی کتابهایی نوشتند و اشعاری سرودند، از قبیل: شرح مختصر ابن الحاجب، متن مواقف، قواعد غیاثیه (از قاضی عضد ایجی) ، شرح مطالع، شرح شمسیه، تاریخ گزیده، قصیدۀ خواجه سلمان ساوجی. خواجه غیاث الدین تا هنگام مرگ سلطان ابوسعید وزارت او را داشت، ولی پس از مرگ سلطان، بر اثر اختلافی که پیش آمد وی به دست امیر علی پادشاه گرفتار شد، و سرانجام به تحریک امرای امیر علی در 21 رمضان 736 هجری قمری بقتل رسید. (از دستور الوزراء صص 324- 331 به اختصار). حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آرد: وزیر نیکونام درضبط کار جهان همچون پدر بزرگوار خود مساعی جمیله به تقدیم رسانید، و با آنکه عفو هنگام قدرت غایت کمال انسانیت است، و از بزرگان ماتقدم هر کس این طریق سپرده اند، به حسن سیرت و علو مرتبت و نام باقی یافته اند، این وزیر فرشته سیرت از غایت یقین بر آن مزید فرمود، و هرکه در حق خاندان مبارک ایشان بدیهایی که تقریر آن موجب تنفر خاطر مستمعان باشد کرده بود بخلاف آنکه به مکافات مشغول شود، رقم عفو بر جرائد جرائم همگنان کشید، آن بدیها به نیکی مقابله فرمود، و در حق هریک از ایشان از یمن این دولت نسخه ای کرد به انواع اکرام ایشان را بمراتب عظیم رسانید و مقلد اشغال خطیرگردانید، و اکنون آنچه هر یک تمنا میکردند به رأی العین مشاهده میکنند، و روزگار به زبان حال میگوید: چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. (تاریخ گزیده چ لندن ص 611). و رجوع به دستور الوزراء صص 324- 331، تاریخ گزیده صص 610- 611، تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 ص 334، 350، تاریخ ادبیات ایران ’از سعدی تا جامی’ تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغرحکمت ص 621، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 215 و نیز فهرست همین جلد، شدالازار ص 67 (حاشیه) ، فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1، دانشمندان آذربایجان ص 288 و نزهه القلوب چ لیدن ص 76 و 147 و 182 شود
کیخسرو اول. ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به سال 578 هجری قمری پس از مرگ پدرش به تخت نشست. چند سال بعد برادر بزرگ او رکن الدین سلیمان شاه بر ضد او قیام کرد و غیاث الدین مقاومت نتوانست و به قسطنطنیه گریخت، و پس از 23 سال در 603 هجری قمری برادرش مرد و او بملک موروث رسید. این بار پس از 6 سال حکومت در 609 هجری قمری هنگام جنگ با صلیبیان در لاذقیه کشته شد. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 539، معجم الانساب ج 2 ص 215، تاریخ گزیده صص 482- 484 و قاموس الاعلام ترکی شود
کیخسرو اول. ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به سال 578 هجری قمری پس از مرگ پدرش به تخت نشست. چند سال بعد برادر بزرگ او رکن الدین سلیمان شاه بر ضد او قیام کرد و غیاث الدین مقاومت نتوانست و به قسطنطنیه گریخت، و پس از 23 سال در 603 هجری قمری برادرش مرد و او بملک موروث رسید. این بار پس از 6 سال حکومت در 609 هجری قمری هنگام جنگ با صلیبیان در لاذقیه کشته شد. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 539، معجم الانساب ج 2 ص 215، تاریخ گزیده صص 482- 484 و قاموس الاعلام ترکی شود
خواجه غیاث الدین، منصور شبانکاره. برادر خواجه سیف الدین مظفر بود. مدتی در مرو وزارت ابوالمحسن میرزا را داشت، پس از آن به هرات رفت و وزیر سلطان حسین میرزا شد و پس از یک سال درگذشت. برادر وی خواجه معزالدین حسین که در آن هنگام وزیر سلطان صاحبقران (امیر تیمور) بود به مراسم عزا و اطعام مساکین و فقرا پرداخت. (از دستور الوزراء ص 446). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 112- 113 شود
خواجه غیاث الدین، منصور شبانکاره. برادر خواجه سیف الدین مظفر بود. مدتی در مرو وزارت ابوالمحسن میرزا را داشت، پس از آن به هرات رفت و وزیر سلطان حسین میرزا شد و پس از یک سال درگذشت. برادر وی خواجه معزالدین حسین که در آن هنگام وزیر سلطان صاحبقران (امیر تیمور) بود به مراسم عزا و اطعام مساکین و فقرا پرداخت. (از دستور الوزراء ص 446). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 112- 113 شود
ابن طیب شاه. یازدهمین از ملوک شبانکارۀ فارس (بنی فضلویه). وی به سال 688هجری قمری بحکومت رسید، و با برادرش نظام الدین اسماً حکومت میکردند. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 352)
ابن طیب شاه. یازدهمین از ملوک شبانکارۀ فارس (بنی فضلویه). وی به سال 688هجری قمری بحکومت رسید، و با برادرش نظام الدین اسماً حکومت میکردند. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 352)
امیر غیاث الدین سلطان حسین، سلطان حسین. وی پسر امیر فیروزشاه بود. در حدود ولایت یزد به حضور میرزا ابوالقاسم بابر که قصد تسخیر ممالک فارس و عراق را داشت رسید و به امارت دیوان اعلی منصوب شد (در حدود سال 855 هجری قمری). (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 46)
امیر غیاث الدین سلطان حسین، سلطان حسین. وی پسر امیر فیروزشاه بود. در حدود ولایت یزد به حضور میرزا ابوالقاسم بابر که قصد تسخیر ممالک فارس و عراق را داشت رسید و به امارت دیوان اعلی منصوب شد (در حدود سال 855 هجری قمری). (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 46)
محمد بن محمود بن ملکشاه بن الب ارسلان. از سلجوقیان عراق. وی درمحرم سال 548 هجری قمری به دعوت امرا به همدان آمد و بر تخت نشست و در همان ماه ’خاص بک’ را کشت و به همین سبب امرای آذربایجان شوریده، سلیمان شاه بن محمد بن ملکشاه را به پادشاهی برداشتند. پس از تفرقۀ بسیاری که به روزگار سلطان رسید سرانجام پیروز شد، و مدت هفت سال پادشاهی کرد، و در ذوالحجۀ سال 554 هجری قمری درگذشت. مدت عمرش 32 سال بود. وی از طرف دارالخلافه به لقب سلطان غیاث الدین محمد قسیم امیرالمؤمنین ملقب شد و به سال 552 هجری قمری بغداد را محاصره کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 526 و 527 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 334). رجوع به حبیب السیر، تاریخ گزیده چ لندن صص 468- 470 و فهرست اخبار الدوله السلجوقیه شود
محمد بن محمود بن ملکشاه بن الب ارسلان. از سلجوقیان عراق. وی درمحرم سال 548 هجری قمری به دعوت امرا به همدان آمد و بر تخت نشست و در همان ماه ’خاص بک’ را کشت و به همین سبب امرای آذربایجان شوریده، سلیمان شاه بن محمد بن ملکشاه را به پادشاهی برداشتند. پس از تفرقۀ بسیاری که به روزگار سلطان رسید سرانجام پیروز شد، و مدت هفت سال پادشاهی کرد، و در ذوالحجۀ سال 554 هجری قمری درگذشت. مدت عمرش 32 سال بود. وی از طرف دارالخلافه به لقب سلطان غیاث الدین محمد قسیم امیرالمؤمنین ملقب شد و به سال 552 هجری قمری بغداد را محاصره کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 526 و 527 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 334). رجوع به حبیب السیر، تاریخ گزیده چ لندن صص 468- 470 و فهرست اخبار الدوله السلجوقیه شود
مولانا غیاث الدین احمد، (آتشکدۀ آذر)، وی از عهد سلطان حسین بایقرا تا دورۀ شاه طهماسب صفوی در شعر و ادب شهرۀ بلاد خراسان بوده است، (ریحانه الادب ج 2 ص 152 از قاموس الاعلام) (الذریعه جزء 2 از ج 1 ص 424)، در مجالس النفائس ص 62 و235 شاعری بنام شامی دامغانی ضبط شده و مصحح در پاورقی ص 62 نوشته است که در نسخۀ (ترکی الف) سامی آمده است، (تعلیقات دکتر شهیدی بر آتشکدۀ آذر ص 150)
مولانا غیاث الدین احمد، (آتشکدۀ آذر)، وی از عهد سلطان حسین بایقرا تا دورۀ شاه طهماسب صفوی در شعر و ادب شهرۀ بلاد خراسان بوده است، (ریحانه الادب ج 2 ص 152 از قاموس الاعلام) (الذریعه جزء 2 از ج 1 ص 424)، در مجالس النفائس ص 62 و235 شاعری بنام شامی دامغانی ضبط شده و مصحح در پاورقی ص 62 نوشته است که در نسخۀ (ترکی الف) سامی آمده است، (تعلیقات دکتر شهیدی بر آتشکدۀ آذر ص 150)
خواجه غیاث الدین، سالار سمنانی. در زمان سلطنت امیر تیمور گورکان، امور دیوانی و کارهای مهم سلطان را بر عهده داشت و پس از مرگ امیر تیمور وزیر شاهرخ میرزا شد (810 هجری قمری). وی نسبت به رعایا وزیردستان مراسم عدل و انصاف بجا می آورد، و بر امراءو ارکان دولت بنقیر و قطمیر مضایقه و مناقشه میکرد و به همین سبب امراء و مقربان با وی دشمنی آغاز کردند و سرانجام به جرم خیانت به قتل رسید. (از دستورالوزراء صص 343- 345 به اختصار). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 566 و 598 و ج 4 ص 2 شود
خواجه غیاث الدین، سالار سمنانی. در زمان سلطنت امیر تیمور گورکان، امور دیوانی و کارهای مهم سلطان را بر عهده داشت و پس از مرگ امیر تیمور وزیر شاهرخ میرزا شد (810 هجری قمری). وی نسبت به رعایا وزیردستان مراسم عدل و انصاف بجا می آورد، و بر امراءو ارکان دولت بنقیر و قطمیر مضایقه و مناقشه میکرد و به همین سبب امراء و مقربان با وی دشمنی آغاز کردند و سرانجام به جرم خیانت به قتل رسید. (از دستورالوزراء صص 343- 345 به اختصار). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 566 و 598 و ج 4 ص 2 شود
خواجه غیاث الدین، محمد کججی. برادر کوچک خواجه امیربیک مهردار کججی (سردفتر اهل حساب شاه طهماسب) بود. مدتی در عراق عرب به امر وزارت اشتغال داشت. گویند شاعری قصیده ای در مدح او گفت و بی جهت زبان به هجو او گشاد، خواجه این قطعه را در جواب او سرود و نزد وی فرستاد: بمدح آنچه افزودیم در کمال ز هجوی که گویی همان کم شود زدم لابۀ سگ چه شادی رسد که از عوعوش موجب غم شود. و نیز گوید: خموشیم شب هجران ز بیوفائی نیست که ناله را به لبم قوت رسایی نیست دل شکستۀ ما را شراب کرد علاج شکست توبه من کم ز مومیایی نیست. (از دانشمندان آذربایجان تألیف محمدعلی تربیت ص 287). و رجوع به تحفۀ سامی ص 57 و صبح گلشن ص 300 شود
خواجه غیاث الدین، محمد کججی. برادر کوچک خواجه امیربیک مهردار کججی (سردفتر اهل حساب شاه طهماسب) بود. مدتی در عراق عرب به امر وزارت اشتغال داشت. گویند شاعری قصیده ای در مدح او گفت و بی جهت زبان به هجو او گشاد، خواجه این قطعه را در جواب او سرود و نزد وی فرستاد: بمدح آنچه افزودیم در کمال ز هجوی که گویی همان کم شود زدم لابۀ سگ چه شادی رسد که از عوعوش موجب غم شود. و نیز گوید: خموشیم شب هجران ز بیوفائی نیست که ناله را به لبم قوت رسایی نیست دل شکستۀ ما را شراب کرد علاج شکست توبه من کم ز مومیایی نیست. (از دانشمندان آذربایجان تألیف محمدعلی تربیت ص 287). و رجوع به تحفۀ سامی ص 57 و صبح گلشن ص 300 شود
کیخسرو ثالث. سیزدهمین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. پس از کشته شدن پدرش رکن الدین سلیمان، به فرمان آباقاخان در 2/5سالگی حکومت یافت (663 هجری قمری) مدت ده سال اسماً حکومت کرد و سرانجام به سال 682 هجری قمری به فرمان کیخاتون خان کشته شد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 216، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 485 و قاموس الاعلام ترکی شود
کیخسرو ثالث. سیزدهمین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. پس از کشته شدن پدرش رکن الدین سلیمان، به فرمان آباقاخان در 2/5سالگی حکومت یافت (663 هجری قمری) مدت ده سال اسماً حکومت کرد و سرانجام به سال 682 هجری قمری به فرمان کیخاتون خان کشته شد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 216، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 485 و قاموس الاعلام ترکی شود
مسعود (ثانی) بن عزالدین کیکاوس چهاردهمین از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. هنگامی که پدرش به کریمه فرار کرد و در آنجا مرد، وی به آذربایجان رفت و به آباقاخان پناهنده شد. پس از مدتی به سال 681 هجری قمری بفرمان پسرعم خود آرغون خان، به حکومت آسیای صغیر رسید و جانشین کیخسرو ثالث شد. مدت 14 سال اسماً حکومت کرد و سرانجام بسال 697 درگذشت. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 485 و معجم الانساب ج 2 ص 218). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540، تاریخ گزیده چ لندن ص 485 و 486 و قاموس الاعلام ترکی شود
مسعود (ثانی) بن عزالدین کیکاوس چهاردهمین از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. هنگامی که پدرش به کریمه فرار کرد و در آنجا مرد، وی به آذربایجان رفت و به آباقاخان پناهنده شد. پس از مدتی به سال 681 هجری قمری بفرمان پسرعم خود آرغون خان، به حکومت آسیای صغیر رسید و جانشین کیخسرو ثالث شد. مدت 14 سال اسماً حکومت کرد و سرانجام بسال 697 درگذشت. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 485 و معجم الانساب ج 2 ص 218). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540، تاریخ گزیده چ لندن ص 485 و 486 و قاموس الاعلام ترکی شود
لقب محمود بن محمد، اولین از سلاجقۀ عراق و کردستان (511-525 هجری قمری). (از ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 136) لقب طغرل شانزدهمین از حکام بنگاله (677-681 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 275) لقب محمد اول، از سلاطین سلاجقۀ کرمان است (536-551 هجری قمری). (از ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 136). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537 شود
لقب محمود بن محمد، اولین از سلاجقۀ عراق و کردستان (511-525 هجری قمری). (از ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 136) لقب طغرل شانزدهمین از حکام بنگاله (677-681 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 275) لقب محمد اول، از سلاطین سلاجقۀ کرمان است (536-551 هجری قمری). (از ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 136). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537 شود
سلطان غیاث دین، همان غیاث الدین است که در شعر زیر از حافظ آمده است: حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار تو ازناله میرود. این غیاث الدین بقول محمد قاسم فرشته غیاث الدین محمودشاه بهمنی، و بقول شبلی نعمانی سلطان غیاث الدین بن سلطان اسکندر بنگالی است، و قول اخیر صحیح مینماید. رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی) ترجمه علی اصغر حکمت چ 1 صص 311- 312 و حافظ شیرین سخن تألیف محمد معین صص 263- 264 و غیاث الدین بن اسکندر شود
سلطان غیاث دین، همان غیاث الدین است که در شعر زیر از حافظ آمده است: حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار تو ازناله میرود. این غیاث الدین بقول محمد قاسم فرشته غیاث الدین محمودشاه بهمنی، و بقول شبلی نعمانی سلطان غیاث الدین بن سلطان اسکندر بنگالی است، و قول اخیر صحیح مینماید. رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی) ترجمه علی اصغر حکمت چ 1 صص 311- 312 و حافظ شیرین سخن تألیف محمد معین صص 263- 264 و غیاث الدین بن اسکندر شود
سید غیاث الدین، علی یزدی. وزیر شیخ ابواسحاق. وی پس از کشته شدن مولانا شمس الدین صاین در امر وزارت استقلال یافت و پس از گرفتاری شیخ ابواسحاق به دست امیر محمد مظفر در جمادی الاولی به سال 758 هجری قمری شهید شد. (از دستور الوزراء صص 244- 245 به اختصار). و رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 282- 283 و تاریخ گزیده چ لندن ص 639 و 641 شود
سید غیاث الدین، علی یزدی. وزیر شیخ ابواسحاق. وی پس از کشته شدن مولانا شمس الدین صاین در امر وزارت استقلال یافت و پس از گرفتاری شیخ ابواسحاق به دست امیر محمد مظفر در جمادی الاولی به سال 758 هجری قمری شهید شد. (از دستور الوزراء صص 244- 245 به اختصار). و رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 282- 283 و تاریخ گزیده چ لندن ص 639 و 641 شود
خواجه غیاث الدین، میکال. در اوایل زمان سلطان صاحبقران (امیر تیمور) جزء اکابر نواب دیوان بود. وی بخواجه قوام الدین نظام الملک بیشترتوسل جسته، کارهایی بزرگ را تکفل میکرد. در آن سال که خواجه نظام الملک بسعی خواجه مجدالدین محمد مورد مؤاخذه قرار گرفت، معتمدالسلطنه خواجه غیاث الدین را به تقرب و نیابت خویش برگزید. و پس از آنکه خواجه نظام الملک دوباره اعتبار و اختیار یافت، خواجه غیاث الدین میکال نیز مورد عنایت قرار گرفت، و سلطان فرمان داد که وزرا بی وقوف او کاری نکنند و احکام سلطانی رابه توقیع او رسانند. خواجه چند سال در کمال عظمت گذرانید و مهر وزیران را با رقم ’انا المطلع علیه’ توقیع میکرد. سرانجام 902 هجری قمری استعفا کرد و از نواب مظفر حسین میرزا گردید و در ملازمت وی به استرآباد رفت و مورد عنایت محمدحسین میرزا قرار گرفت و پس از وفات محمدحسین میرزا، به هرات بازگشت و دوباره از مخصوصان مظفر حسین میرزا گردید و سرانجام گوشه نشینی اختیار کرد و به سال 914 هجری قمری درگذشت. (از دستور الوزراء صص 451- 453 به اختصار). و رجوع به همین کتاب شود
خواجه غیاث الدین، میکال. در اوایل زمان سلطان صاحبقران (امیر تیمور) جزء اکابر نواب دیوان بود. وی بخواجه قوام الدین نظام الملک بیشترتوسل جسته، کارهایی بزرگ را تکفل میکرد. در آن سال که خواجه نظام الملک بسعی خواجه مجدالدین محمد مورد مؤاخذه قرار گرفت، معتمدالسلطنه خواجه غیاث الدین را به تقرب و نیابت خویش برگزید. و پس از آنکه خواجه نظام الملک دوباره اعتبار و اختیار یافت، خواجه غیاث الدین میکال نیز مورد عنایت قرار گرفت، و سلطان فرمان داد که وزرا بی وقوف او کاری نکنند و احکام سلطانی رابه توقیع او رسانند. خواجه چند سال در کمال عظمت گذرانید و مهر وزیران را با رقم ’انا المطلع علیه’ توقیع میکرد. سرانجام 902 هجری قمری استعفا کرد و از نواب مظفر حسین میرزا گردید و در ملازمت وی به استرآباد رفت و مورد عنایت محمدحسین میرزا قرار گرفت و پس از وفات محمدحسین میرزا، به هرات بازگشت و دوباره از مخصوصان مظفر حسین میرزا گردید و سرانجام گوشه نشینی اختیار کرد و به سال 914 هجری قمری درگذشت. (از دستور الوزراء صص 451- 453 به اختصار). و رجوع به همین کتاب شود
منصور. وی نوادۀ میر غیاث الدین منصور دشتکی فارس است، و از طرف مادر خواهرزادۀ علامی میرزامحمدزمان مشهدی است. وی شوخ طبع بود، به اصفهان رفت و پس از آن به هند مسافرت کرد. این اشعار از اوست: نمیماند سیاهی در دوات دیده آهو را اگر دیباچه بنویسم بیاض گردن او را. در این صحرا ندارد شکوه از صیاد نخجیرش ز خونگرمی گذارد دست بر دل پنجۀ شیرش نمی افتد به دام حیرت از شوخی خرام او کشد نقاش اگر بر صفحۀ آیینه تصویرش. سبحۀ بیطاقتان را جز دل صد چاک نیست حلقۀ ذکری بغیر از حلقۀ فتراک نیست هر کسی را از دری دولت نمایان میشود میکشان را برگ سبزی غیر برگ تاک نیست. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 99 به اختصار)
منصور. وی نوادۀ میر غیاث الدین منصور دشتکی فارس است، و از طرف مادر خواهرزادۀ علامی میرزامحمدزمان مشهدی است. وی شوخ طبع بود، به اصفهان رفت و پس از آن به هند مسافرت کرد. این اشعار از اوست: نمیماند سیاهی در دوات دیده آهو را اگر دیباچه بنویسم بیاض گردن او را. در این صحرا ندارد شکوه از صیاد نخجیرش ز خونگرمی گذارد دست بر دل پنجۀ شیرش نمی افتد به دام حیرت از شوخی خرام او کشد نقاش اگر بر صفحۀ آیینه تصویرش. سبحۀ بیطاقتان را جز دل صد چاک نیست حلقۀ ذکری بغیر از حلقۀ فتراک نیست هر کسی را از دری دولت نمایان میشود میکشان را برگ سبزی غیر برگ تاک نیست. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 99 به اختصار)
ابن کمال الدین بن قوام الدین. از سادات مرعشی بود. وی به سال 873 هجری قمری از حسن بیک فرمان حکومت مازندران را یافت، ولی معلوم نیست که او در ساری به نام حاکم مازندران مستقر شده باشد. (از مازندران و استرآباد تألیف رابینو چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 189- 190)
ابن کمال الدین بن قوام الدین. از سادات مرعشی بود. وی به سال 873 هجری قمری از حسن بیک فرمان حکومت مازندران را یافت، ولی معلوم نیست که او در ساری به نام حاکم مازندران مستقر شده باشد. (از مازندران و استرآباد تألیف رابینو چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 189- 190)
کیخسرو ثانی. یازدهمین از سلجوقیان آسیای صغیر و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو اول بود. به سال 636 هجری قمری جانشین پدرش علاءالدین کیقبادشد. در حملۀ مغول با هفتادهزار سپاه به مقابلۀ چهل هزار تن مغول پرداخت، ولی شکست یافت. مدت 8 سال اسماً حکومت کرد و644 هجری قمری درگذشت. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 216، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 484 و قاموس الاعلام ترکی شود
کیخسرو ثانی. یازدهمین از سلجوقیان آسیای صغیر و نوادۀ غیاث الدین کیخسرو اول بود. به سال 636 هجری قمری جانشین پدرش علاءالدین کیقبادشد. در حملۀ مغول با هفتادهزار سپاه به مقابلۀ چهل هزار تن مغول پرداخت، ولی شکست یافت. مدت 8 سال اسماً حکومت کرد و644 هجری قمری درگذشت. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 216، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540، تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 484 و قاموس الاعلام ترکی شود
غوری. محمود بن محمد بن سام آخرین حکمران غوری، و پسر غیاث الدین محمد بود. 602 هجری قمری جانشین عموی خود شهاب الدین ابوالمظفر شد. و بسبب ضعف و عجزی که داشت به هرات اکتفا کرد، و غزنه را به تاج الدین ایلدگز داد. امرای دیگر نیز در سایر نواحی اعلان استقلال کردند. وی به سال 607 هجری قمری در غور درگذشت، و با مرگ او دولت غوریان به پایان رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 608 و 609 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 412 و 413 و فهرست تاریخ جهانگشای جوینی و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 419 و 421 و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ غوریان در همین لغت نامه شود
غوری. محمود بن محمد بن سام آخرین حکمران غوری، و پسر غیاث الدین محمد بود. 602 هجری قمری جانشین عموی خود شهاب الدین ابوالمظفر شد. و بسبب ضعف و عجزی که داشت به هرات اکتفا کرد، و غزنه را به تاج الدین ایلدگز داد. امرای دیگر نیز در سایر نواحی اعلان استقلال کردند. وی به سال 607 هجری قمری در غور درگذشت، و با مرگ او دولت غوریان به پایان رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 608 و 609 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 412 و 413 و فهرست تاریخ جهانگشای جوینی و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 419 و 421 و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ غوریان در همین لغت نامه شود
محمد نیشابوری. متخلص به سامی. وی قاضی مشهد و هرات بود، و در شعر یدی طولی ̍ داشت، و هر شعری را که بدان آگاهی می یافت پاسخ میگفت. این مطلع از اوست: ای در دلت از عاشقان بی موجبی آزارها رنجند از هم دوستان اما نه این مقدارها. (از تحفۀ سامی صص 76- 77). و رجوع به الذریعه ذیل دیوان غیاث الدین محمد نیشابوری القاضی شود
محمد نیشابوری. متخلص به سامی. وی قاضی مشهد و هرات بود، و در شعر یدی طولی ̍ داشت، و هر شعری را که بدان آگاهی می یافت پاسخ میگفت. این مطلع از اوست: ای در دلت از عاشقان بی موجبی آزارها رنجند از هم دوستان اما نه این مقدارها. (از تحفۀ سامی صص 76- 77). و رجوع به الذریعه ذیل دیوان غیاث الدین محمد نیشابوری القاضی شود
محمد نیشابوری. جوانی خوب بود و طبعی نیک داشت. دانش نیز فرامیگرفت. در شعر ’حریمی’ تخلص میکرد و این مطلع از اوست: مکن بی موجبی ای شوخ ترک گفتگو با من گناهی گر بغیر از عاشقی کردم بگو با من. (از مجالس النفائس ص 150). شاید وی همان غیاث الدین محمد نیشابوری قاضی مشهد متخلص به سامی باشد. رجوع به همین اسم شود
محمد نیشابوری. جوانی خوب بود و طبعی نیک داشت. دانش نیز فرامیگرفت. در شعر ’حریمی’ تخلص میکرد و این مطلع از اوست: مکن بی موجبی ای شوخ ترک گفتگو با من گناهی گر بغیر از عاشقی کردم بگو با من. (از مجالس النفائس ص 150). شاید وی همان غیاث الدین محمد نیشابوری قاضی مشهد متخلص به سامی باشد. رجوع به همین اسم شود
خواجه غیاث الدین، محمد علیشاهی. وزیر سلیمان خان که از طرف امیر شیخ حسن چوپانی به سلطنت موسوم شده بود. پس از مرگ شیخ حسن برادرش ملک اشرف یکی از اولاد چنگیز به نام نوشیروان رابسلطنت برگرفت، و چون غیاث الدین دانست که پادشاهی سلیمان خان رو به تباهی است به ملک اشرف پیوست و تا پایان عمر در پناه دولت او بی آنکه در مهم دیوانی مداخله کند روزگار گذرانید. (از دستور الوزراء صص 333- 334 به اختصار). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 228 و 234 و تاریخ مغول چ 1 ص 356 و 360 شود
خواجه غیاث الدین، محمد علیشاهی. وزیر سلیمان خان که از طرف امیر شیخ حسن چوپانی به سلطنت موسوم شده بود. پس از مرگ شیخ حسن برادرش ملک اشرف یکی از اولاد چنگیز به نام نوشیروان رابسلطنت برگرفت، و چون غیاث الدین دانست که پادشاهی سلیمان خان رو به تباهی است به ملک اشرف پیوست و تا پایان عمر در پناه دولت او بی آنکه در مهم دیوانی مداخله کند روزگار گذرانید. (از دستور الوزراء صص 333- 334 به اختصار). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 228 و 234 و تاریخ مغول چ 1 ص 356 و 360 شود
امیر غیاث الدین، محمد بن (امیر) یوسف (متوفی به سال 927 هجری قمری). از علمای معروف و از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا و بدیع الزمان میرزا و مظفر حسین میرزا بود و به منصب صدارت نیز رسیده است. خواندمیر در حبیب السیر آرد: نسب شریف آن سید بزرگوار چنین است: محمد بن یوسف بن شمس الدین بن پادشاه علی بن خسروبن حبیب بن فرامرزبن نجیب الشکرابی. و نسب عالی وی به علی بن ابی طالب منتهی میشود. (رجوع به حبیب السیرشود). امیر غیاث الدین محمد در صغر سن نزد عم بزرگوار خود امیر فخرالدین بن سیدشمس الدین دانش فراگرفت، و پس از مرگ وی از محضر مولانا کمال الدین مسعود شروانی و سیف الدین احمد تفتازانی استفاده کرد، و به اندک زمانی سرآمد علمای عالم گشت و مورد توجه خاقان منصور سلطان حسین میرزا قرار گرفت، و به امر تدریس پرداخت، وپس از مرگ سلطان حسین میرزا، بدیع الزمان میرزا و مظفرحسین میرزا در رعایت جانب او کوشیدند، و مدتی بعد منصب قضای همه ممالک خراسان به او تفویض شد و سرانجام به منصب صدارت رسید و بعد مورد حسد واقع شده، به سال 927 هجری قمری در هرات به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 581- 584). و رجوع به همین کتاب شود
امیر غیاث الدین، محمد بن (امیر) یوسف (متوفی به سال 927 هجری قمری). از علمای معروف و از بزرگان عهد سلطان حسین میرزا و بدیع الزمان میرزا و مظفر حسین میرزا بود و به منصب صدارت نیز رسیده است. خواندمیر در حبیب السیر آرد: نسب شریف آن سید بزرگوار چنین است: محمد بن یوسف بن شمس الدین بن پادشاه علی بن خسروبن حبیب بن فرامرزبن نجیب الشکرابی. و نسب عالی وی به علی بن ابی طالب منتهی میشود. (رجوع به حبیب السیرشود). امیر غیاث الدین محمد در صغر سن نزد عم بزرگوار خود امیر فخرالدین بن سیدشمس الدین دانش فراگرفت، و پس از مرگ وی از محضر مولانا کمال الدین مسعود شروانی و سیف الدین احمد تفتازانی استفاده کرد، و به اندک زمانی سرآمد علمای عالم گشت و مورد توجه خاقان منصور سلطان حسین میرزا قرار گرفت، و به امر تدریس پرداخت، وپس از مرگ سلطان حسین میرزا، بدیع الزمان میرزا و مظفرحسین میرزا در رعایت جانب او کوشیدند، و مدتی بعد منصب قضای همه ممالک خراسان به او تفویض شد و سرانجام به منصب صدارت رسید و بعد مورد حسد واقع شده، به سال 927 هجری قمری در هرات به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 581- 584). و رجوع به همین کتاب شود
محمد بن جلال الدین بن شرف الدین رامپوری. از دانشمندان وشاعران مشهور هندوستان در قرن 13 هجری بود. در قصبۀ مصطفی آباد ایالت اگره واود هند زندگی میکرد. او راست: 1- غیاث اللغات، لغت فارسی که 1242 هجری قمری نوشته است. 2- منظومۀ ’مفتاح الکنوز’. 3- منظومۀ ’شرح سکندرنامه’ (چ لکهنو 1891 میلادی). 4- منظومۀ ’نسخۀ باغ و بهار’. علاوه بر اینها قصاید و اشعاری دیگر نیز سروده است. (از قاموس الاعلام ترکی). کتاب دیگری نیز به نام کشف الاسرار در شرح قصاید بدرالدین چاچی و نیز شرحی بر گلستان سعدی نوشته است. (از مقدمۀ غیاث اللغات چ محمد دبیرسیاقی ص ب). رجوع به همین مقدمه شود
محمد بن جلال الدین بن شرف الدین رامپوری. از دانشمندان وشاعران مشهور هندوستان در قرن 13 هجری بود. در قصبۀ مصطفی آباد ایالت اگره واود هند زندگی میکرد. او راست: 1- غیاث اللغات، لغت فارسی که 1242 هجری قمری نوشته است. 2- منظومۀ ’مفتاح الکنوز’. 3- منظومۀ ’شرح سکندرنامه’ (چ لکهنو 1891 میلادی). 4- منظومۀ ’نسخۀ باغ و بهار’. علاوه بر اینها قصاید و اشعاری دیگر نیز سروده است. (از قاموس الاعلام ترکی). کتاب دیگری نیز به نام کشف الاسرار در شرح قصاید بدرالدین چاچی و نیز شرحی بر گلستان سعدی نوشته است. (از مقدمۀ غیاث اللغات چ محمد دبیرسیاقی ص ب). رجوع به همین مقدمه شود